• Archive
  • Contact
توضيحات :
<-Description->
منوي اصلي
درباره ما

در کدام گروه سنی قرار دارید ؟ (برای بهبود مطالب وبلاگ)









جنسیت شما چیست ؟ ( برای تطبیق مطالب وبلاگ با شما )

میزان رضایت شما ( از 20) چه قدر است ؟









آخرين مطالب
محبوب ترین ها

آمار وبلاگ
بازدید امروز : 6366
بازدید دیروز : 180
بازدید کل : 457604
تعداد مطالب : 673
تعداد نظرات : 29
کاربران عضو شده : 6
1 2 3 4 5
نويسنده : عرفان | دسته بندي : کل مطالب مذهبی, | نسخه قابل چاپ

تاريخ ارسال مطلب : 30 مرداد 1391 - 08:35

آداب نماز:

1 - استفاده از انگشتر عقيق (175).

2 - پوشيدن لباس پاكيزه (176).

3 - شانه كردن موها(177).

4 - مسواك كردن قبل از نماز.

5 - خود را براى نماز خوشبو نمودن (178).

6 - خواندن نماز در اول وقت ؛ هر چه به اول وقت نزديكتر باشد، بهتر است ، مگر آنكه تاءخير آن از جهاتى بهتر باشد؛ مثلا صبر كند، تا نماز را به جماعت بخواند(179).

7 - خواندن نماز به جماعت .

8 - گفتن اذان و اقامه به گونه اى كه بين اذان و اقامه به اندازه يك سجده فاصله بيندازد و دعاهاى وارده را بخواند(180).

9 - همراه داشتن عمامه با تحت الحنك در نماز(181).

10 - پوشيدن لباس سفيد و عبا براى نماز(182).

مستحبات و مكروهات اذان و اقامه

1 - بلند كردن صدا در اذان و اقامه براى مرد مستحب است ؛ به گونه اى كه بلندى صدا در اقامه ، بلندتر از صداى اذان نباشد(183).

2 - مستحب است كه زن موقع نبودن مرد نامحرم كلمات اذان و اقامه را آهسته بگويد.

3 - مستحب است كه نمازگزار اذان را آرام و شمرده بگويد؛ (يعنى كلمات اذان را آشكارا ادا كند، به طورى كه شنونده بتواند حروفش را بشمارد)(184). و همچنين مستحب است كه وقف كردن در آخر هر بخش zwj; اذان را كمى طول بدهد(185).

4 - به سرعت گفتن اقامه مستحب است ؛ آن به اين معنى كه وقف در آخر هر بخش را طول ندهد(186).

5 - مستحب است كه اذان گو در جايى بلند، مانند مناره ، بايستد تا صدايش zwj; به نمازگزاران برسد(187).

6 - مستحب است كه اذان گو در وقت گفتن اذان و اقامه ، مخصوصا در اقامه رو به قبله باشد و كراهت دارد كه انسان در گفتن بعضى جملات اذان روى خود را به طرف راست يا چپ بچرخاند(188).

7 - سخن گفتن در بين جمله هاى اذان و اقامه مخصوصا در بين جمله هاى اقامه مكروه است (189).

8 - مستحب است كه اذان گو در وقت گفتن اذان با طهارت و وضو باشد(190).

9 - مستحب است كه انسان وقتى صداى اذان را مى شنود آن را همراه مؤ ذن آهسته تكرار كند(191).

10 - اگر مؤ ذن صدا را در گلو بيندازد، چنانچه غنا نشود، مكروه است (192).

11 - اگر نماز جماعت داخل مسجد باشد و او بخواهد در بام مسجد نماز بخواند مستحب است اذان و اقامه بگويد(193).

12 - اگر نمازگزار بين اذان و اقامه بقدرى فاصله دهد كه اذانى را كه گفته است ، اذان اين اين اقامه حساب نشود، مستحب است كه اذان و اقامه را دوباره بگويد(194).

13 - اگر نمازگزار بين اذان و اقامه و نماز بقدرى فاصله دهد كه اذان و اقامه آن نماز حساب نشود، مستحب است كه دوباره براى آن نماز،اذان و اقامه بگويد(195).

14 - اگر پيش از آنكه نمازگزار به اندازه ركوع خم شود، يادش بيايد كه اذان يا اقامه را فراموش كرده است ، چنانچه وقت نماز وسعت دارد، مستحب است كه براى گفتن اذان و اقامه نماز خود را بشكند(196).

مستحبات تكبيرة الاحرام

1 - مستحب است بعد از تكبيرة الاحرام بگويد: يا محسن قد اءتاك المسيى ء و قد اءمرت المحسن ان يتجاوز عن المسيى ء انت المحسن و اءنا المسيى ء بحق محمد و آل محمد صل على محمد و آل محمد و تجاوز عن قبيح ما تعلم منى ؛ اى خدايى كه به بندگان احسان مى كنى ! بنده گنهكار به در خانه تو آمده است و تو خود امر كرده اى كه نيكوكار كه از گنهكار بگذرد؛ تو نيكوكارى و من گنهكار. به حق محمد و آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) رحمت خود را بر محمد و آل محمد فرست و از بديهايى كه مى دانى از من سر زده است ، بگذر!(197)

2 - مستحب است موقع گفتن تكبير اول نماز و تكبيرهاى بين نماز، دستها را تا مقابل گوشها بالا ببرد(198).

3 - مستحب است هنگام بالا آوردن دست ها تا مقابل گوشها انگشتان دست بسته باشد و كف دست رو به قبله قرار گيرد(199).

4 - مستحب است گفتن شش تكبير كه با تكبيرة الاحرام جمعا هفت تكبير شود؛ به اين نحو كه يا قبل از گفتن تكبيرة الاحرام ، شش تكبير بگويد يا بعد از آن و يا بين قبل و بعد تقسيم كند(200). (دعاهاى وارده براى اين تكبيرها در جلد 1 ترجمه تحريرالوسيله ، مساءله دوم ، صفحه 249 آمده است .)

5 - براى امام جماعت مستحب است كه تكبيرة الاحرام را با صداى بلند بگويد، به طورى كه قابل شنيدن براى افراد پشت سر او باشد(201).

6 - براى امام جماعت مستحب است كه شش تكبير ديگر را آهسته بگويد(202).

مستحبات قيام

1 - در قيام ، هنگام خواندن حمد و سوره ، مستحب است كه دست ها و انگشتان حركت نكند(203).

2 - در حال ايستادن ، مستحب است كه بدن راست نگه داشته شود و شانه ها پايين انداخته شود(204).

3 - مستحب است كه نمازگزار در حال ايستادن ، دست ها را روى رانها بگذارد و انگشتها را به هم بچسباند(205).

4 - مستحب است كه نمازگزار در حال ايستادن جاى سجده را نگاه كند(206).

5 - مستحب است كه نمازگزار سنگينى بدن را به طور مساوى روى دو پا بيندازد و با خضوع و خشوع باشد(207).

6 - مستحب است كه نمازگزار پاها را پس و پيش نگذارد(208).

7 - مستحب است كه مرد پاها را سه انگشت باز تا يك وجب فاصله دهد، اما زن سزاوار است پاها را به هم بچسباند(209).

مستحبات و مكروهات قرائت و ذكر

1 - در نماز جمعه و در نماز ظهر جمعه مستحب است كه در ركعت اول بعد از حمد، سوره جمعه و در ركعت دوم بعد از حمد، سوره منافقون خوانده شود(210).

2 - كسى كه به هيچ قسم نمى تواند صحيح نماز را ياد بگيرد، احتياط مستحب آن است كه نماز را به جماعت به جا آورد(211).

3 - احتياط مستحب است كه در نماز، وقف به حركت و وصل به سكون ننمايد(212).

4 - مستحب است كه نمازگزار در ركعت سوم و چهارم بعد از تسبيحات اربعه استغفار كند؛ مثلا بگويد: استغفر اللّه ربى و اتوب اليه يا بگويد: ((اللهم اغفرلى ))(213).

5 - مستحب است كه نمازگزار در ركعت اول ، پيش از خواندن حمد، بگويد: اعوذ بالله من الشيطان الرجيم (214).

6 - مستحب است كه در ركعت اول و دوم نماز ظهر و عصر (بسم اللّه الرحمن الرحيم ) بلند و حمد و سوره شمرده و آهسته خوانده شود و در آخر هر آيه وقف شود؛ يعنى به آيه بعد چسبانده نشود. همچنين در حال خواندن حمد و سوره به معناى آيه توجه شود(215).

7 - مستحب است اين كه نمازگزار اگر نماز را به جماعت مى خواند، بعد از تمام شدن حمد امام و اگر فرادى مى خواند، بعد از آن كه حمد خودش تمام شد، بگويد: الحمد اللّه رب العالمين (216).

8 - مستحب است بعد از خواندن سوره ((قل هو اللّه احد)) يك يا دو يا سه مرتبه گفته شود: ((كذالك اللّه ربى )) يا سه مرتبه كذالك اللّه ربنا(217).

9 - سزاوار است كه نمازگزار بعد از خواندن سوره ، كمى صبر كند و سپس zwj; تكبير پيش از ركوع يا قنوت را بگويد(218).

10 - مستحب است كه در تمام نمازها، در ركعت اول ، سوره ((اءنا اءنزلناه )) و در ركعت دوم هم سوره ((قل هواللّه احد)) خوانده شود(219).

11 - مستحب است در نماز صبح ، سوره ((عم يتسائلون )) يا سوره ((هل اءتى )) و يا ((غاشيه ))، ((قيامت )) و نظائر آن ، يعنى سوره هاييكه به مقدار يكى از اين سور، آيه دارد خوانده شود(220).

12 - مستحب است كه در نماز ظهر سوره ((سبح اسم ربك الاعلى )) يا سوره شمس و در نماز عصر و مغرب سوره ((اذا جاء نصر اللّه )) يا سوره ((الهيكم التكاثر)) خوانده شود(221).

13 - مستحب است كه در نماز و عشاى شب جمعه براى ركعت اول ، سوره جمعه و براى دوم ، سوره ((اعلى )) و در نماز ظهر و عصر جمعه براى ركعت اول ، سوره جمعه و براى ركعت دوم ، سوره منافقون قرائت شود(222).

14 - مستحب است كه نمازگزار در نماز صبح روز جمعه در ركعت اول ، سوره جمعه و در ركعت دوم ، سوره توحيد را بخواند و در نماز مغرب شب جمعه در ركعت اول ، سوره جمعه و در ركعت دوم ، سوره توحيد را بخواند(223).

15 - مستحب است كه نمازگزار در قرائت رعايت ترتيل را نمايد و كلمات را آرام ، شمرده و واضح بخواند(224).

16 - مستحب است كه نمازگزار در جاهايى كه علماى تجويد، وقف در آن جاها را معتبر دانسته اند، وقف كند(225).

17 - مستحب است كه نمازگزار در هنگام خواندن سوره ، وقتى به آيه رحمت رسيد، از خدا طلب رحمت بنمايد و اگر به آيه عذاب جهنم و بلا رسيد، از خدا طلب پناه از عذاب كند(226).

18 - اگر نمازگزار ترس از آن دارد كه وقتى سوره طولانى مى خواند، وقت تنگ شود و نماز دومش قضا شود، مستحب است كه سوره كوتاه قرائت كند(227).

19 - مستحب است كه نمازگزار در نافله نمازهاى شب (نافله مغرب ، عشا و نماز شب ) قرائت را بلند و در نافله نمازهاى روز (نافله صبح ، ظهر و عصر) آهسته بخواند(228).

20 - كراهت دارد كه در هر ركعت از نمازهاى واجب ، بيش از يك سوره قرائت شود(229).

21 - مكروه است كه انسان در تمام نمازهاى يك شبانه روز، سوره ((قل هو اللّه احد)) را نخواند(230).

22 - خواندن سوره ((قل هو اللّه احد)) با يك نفس مكروه است (231).

23 - مكروه است كه انسان سوره اى را كه در ركعت اول خوانده ، در ركعت دوم نيز بخواند. (مگر اين كه در هر دو ركعت ، سوره ((قل هو اللّه احد)) را قرائت كند.)(232)

مستحبات و مكروهات ركوع

1 - مستحب است كه ذكر ركوع ، سه ، پنج يا هفت مرتبه و يا بيشتر قرائت شود(233).

2 - كسى كه نمى تواند ايستاده يا نشسته ركوع كند و تنها مى تواند در حال نشسته ، كمى خم شود يا در حال ايستاده با سر اشاره كند، احتياط مستحب آن است كه بعد از نمازى كه براى ركوع آن با سر اشاره كند نماز ديگرى هم بخواند و هنگام ركوع ، بنشيند و هر قدر مى تواند براى ركوع خم شود(234).

3 - مستحب است كه نمازگزار قبل از ركوع ، در حالى كه راست ايستاده تكبير بگويد(235).

4 - مستحب است هنگام ركوع ، زانوها به عقب داده شود و پشت صاف نگهداشته شود؛ گردن نيز كشيده و مساوى پشت باشد(236).

5 - مستحب است كه انسان هنگام ركوع ،بين دو قدم خود را نگاه كند(237).

6 - مستحب است كه هنگام ركوع ، پيش از ذكر يا بعد از آن صلوات فرستاده شود.

7 - مستحب است كه نمازگزار بعد از ركوع هنگامى كه برخاست و راست ايستاد، در حال آرامى بدن بگويد: ((سمع اللّه لمن حمده ))(238).

8 - مستحب است كه زنها در ركوع ، دست را از زانو بالاتر بگذارند و زانوها را به عقب ندهند(239).

9 - مستحب است كه انسان پيش از گذاشتن دست چپ بر زانوى چپ ، دست راست را بر زانوى راست بگذارد(240).

10 - مستحب است كه نمازگزار در هنگام ركوع ، انگشتان كف دست خود را از هم باز كرده و آنها را از زانوهاى خود پر كند(241).

11 - مستحب است كه پيش از گفتن ذكر ركوع ، دعاى وارده خوانده شود(242).

12 - مستحب است كه نمازگزار در حالت ركوع ، آرنج ها را باز كند(243).

13 - مكروه است كه نمازگزار در حال ركوع ، سر را به زير انداخته و دستها را به پهلو بچسباند و يا دستها را در بين دو زانوى خود قرار دهد(244).

14 - مكروه است كه نمازگزار در حال ركوع ، دو دست خود را زير جامه هاى خود پنهان كند(245).


برچسب‌ها :

1 2 3 4 5
نويسنده : عرفان | دسته بندي : کل مطالب مذهبی, | نسخه قابل چاپ

تاريخ ارسال مطلب : 30 مرداد 1391 - 08:35

آداب نماز:

بطور كلي مي توان شرايط آداب نماز, را به دو بخش اصلي تقسيم كرد:

1. صفات و ويژگي هاي نمازگزار قبل از ورود به نماز.

2. آداب و شرائطي كه مي بايست يك نماز گزار واقعي آنها را درحال نماز رعايت كند.

الف: در بخش اول از باب نمونه مي توان به اين امور اشاره كرد:

1. تقوي و ترك گناه:

از امور مهمي كه بيش از هر چيز رعايتش براي نمازگزار واقعي ضروري است محافظت بر نفس و اعمال و رفتار خويش است يعني دوري گزيدن از هر آنچه را كه خداوند متعال از انجام آن ناخشنود است و گناه و معصيت الهي بشمار مي رود، چرا كه حقيقت گناه و معصيت چيزي جز آلودگي و نجاست و تيرگي نفس و جان آدمي نيست و براي نمازگزاري كه مدعي است مي خواهد به معراج و ملكوت پرواز كند و هم آوا و هم سخن خداوند و فرشتگان شود.و با اين كدورتها و آلودگي روحي و سنگيني گناه به ملكوت اعلي راه نمي يابد و با قلبي كه شيطان آن را تصرف كرده متوجه خدا نمي شود و با زباني كه در اثر گناه لال شده با حضرت دوست سخن نمي گويد. از اين روي در قرآن بر پرهيز از گناه و معصيت تأكيد شده و مي فرمايد: << بگو اي اهل کتاب! بياييد به يک کلمه (ايمان)که مشترک بين ما و شماست ايمان آوريد و جز خدا را نپرستيم و برخي ديگر را تحت سلطه قرار ندهيم.>> [1] و از صبر و نماز ياري جوئيد و اين كار سنگين و گران است مگر بر خاشعون. در اينجا صبر را به معناي عام از ما خواسته شده هم صبر بر سختي ها و ناگواري ها و هم صبر بر عبادت و هم صبر بر معصيت و پرهيز از شهوت ها و لذتهاي نامشروع كه مبغوض خداوند هستند.

از طرفي در آيات و برخي روايات همين تقوي و پرهيز از معاصي را از يك نمازگزار واقعي، متوقع است و خواستار نتيجه واقعي و عيني نماز است يعني نمازي مي خواهد كه<<تنهي عن الفحشاء و المنكر>>[2] باشد رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي فرمايد:<<هر كس نمازش او را از فحشاء و منكر باز ندارد هيچ بهره اي جز دوري از خدا نبرده است>>[3]

2. انفاق و اعطاء زكات و صدقه به مستمندان:

قرآن مي فرمايد:<<به بندگان مؤمنم بگو: نماز را بپاي دارند و در نهان و آشكار از آنچه روزيشان داده ايم انفاق مي كنند.>>[4] و در جايي ديگر در وصف نمازگزاران مي فرمايد:<<آنها در اموالشان براي تقاضا كنندگان و محرومان حق معلومي را پرداخت مي كنند>>[5] پس معلوم مي شود كه يك نماز گزار واقعي كسي است كه در حالي كه مواظبت بر اعمال و رفتار شخصي خود و عبادات خود دارد از مردم و محرومان جامعه فاصله نگرفته و از كمك و دستگيري افراد نيازمند و ناتوان غافل نيست و همواره با اعطاء صدقات واجب(زكات و خمس) و صدقات مستحبي و هر كمكي كه از دستش برآيد براي نيازمندان كوتاهي نمي ورزد.

3. اطاعت از رسول و خاندانش:

بي شك هر عبادت وكار خيري كه از آدمي سر مي زند اگر رضايت و امضاءِ و تأييد پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و ائمه ـ عليهم السّلام ـ در آن نباشد و آدمي نتواند عملاً مطيع و پيرو اصيل آن ذوات مقدس در همه ابعاد و رفتار وكردار نباشد آن عبادت اصلاً به سرانجام نمي رسد و هيچ ارزش و بهائي ندارد. از اين رو پايبندي به اصل امامت و ولايت و رهبري ضروري است چرا كه نماز را جهت دار مي كند و آنرا مقبول حق مي گرداند.

قرآن كريم مي فرمايد:<<و اقيموا الصلوة و آتوا الزكوة و اطيعوا الرسول ...>>[6] نماز را بر پا داريد و زكات را بدهيد و رسول خدا را اطاعت كنيد تا مشمول رحمت او شويد.

4. امر به معروف و نهي از منكر:

يكي ديگر از اموري كه رعايت آن بر نمازگزار واقعي ضروري است، آن است كه علاوه بر مواظبت بر اعمال و رفتار خويش مي بايست نسبت به افعال و كردار خانواده و نزديكان خود و ديگر افراد جامعه خويش غافل و بي تفاوت نباشد و آنها را از منكرات بر حذر دارد و به سوي اعمال شايسته ترغيب سازد لذا مي فرمايد:<<يا بني اقم الصلوة و أمر بالمعروف و انه عن المنكر>>[7] پسرم نماز را بر پا دار، و امر به معروف و نهي از منكر كن.

در روايتي از امام صادق ـ عليه السّلام ـ شرايط نمازگزار واقعي را اينگونه برمي شمارد:<<خداوند تبارك و تعالي مي فرمايد: همانا نماز كسي را قبول مي كنم كه:

1. در برابر عظمتم تواضع كند و برايم خاكسار باشد

2. براي رضاي من از شهوات دوري جويد

3. روزهايش را با ذكر من به شب رساند

4. بر بندگانم فخر نفروشد

5. گرسنگان را سير كند

6. برهنگان را بپوشاند

7. بر مصيبت ديدگان رحم كند

8. بي پناهان را پناه دهد.[8]

ب) اما شرايط و آداب نمازگزار واقعي در خود نماز:

قبل از بيان اين صفات بايد دانسته شود كه براي نماز غير از اين صورت ظاهري، حقيقت و باطني است كه داراي آدابي مخصوص به خود است و چنانچه ظاهر آن را آدابي است كه مراعات آنها ضروري است بطوري كه اگر آنها را رعايت نكند موجب بطلان و نقصان نماز صوري است؛(مانند رعايت نكردن آداب و احكام شرعي و فقهي نماز همچون طهارت ظاهري بدن و لباس و مكان از نجاسات ظاهري و صحت وضو و افعال و اذكار نماز) همينطور براي نماز آدابي است به نام آداب قلبيه و باطنيه كه با مراعات ننمودن آنها نماز معنوي باطل و ناقص مي شود.[9] بدين جهت مراعات و محافظت بر تمام آداب ظاهري و باطني نماز امري است ضروري، چرا كه نمازي كه مقبول حق واقع شود همين نماز است. امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد: كسي كه نماز واجب خود را در اول وقت ادا كند و حدود آنها را حفظ نمايد، فرشته آنرا سپيد و پاكيزه به آسمان مي برد و نماز به نمازگزار مي گويد خدا تو را نگاه دارد همان گونه كه مرا نگاه داشتي ... و كسي كه نمازهايش را بي سبب به تأخير بيندازد و حدود آنها را حفظ نكند، فرشته نماز او را سياه و تاريك به آسمان برد در حالي كه نماز با صداي بلند به نمازگزار گويد مرا ضايع كردي خداي تو را ضايع كند آنچنانكه مرا ضايع كردي و خدا تو را رعايت نكند آنچنان كه تو مرا رعايت نكردي>>[10] اما برخي از آداب باطنيه اين سلوك روحاني و معجون الهي كه يك نمازگزار واقعي بايد بر آنها مواظبت كند عبارتند از:

1. خشوع:

يعني خضوع و فروتني كامل در برابر هيبت و عظمت جمال و جلال محبوب. <<قد افلح المؤمنون الذين هم في صلاتهم خاشعون>>[11] همانا رستگار شدند مؤمناني كه در نمازشان خاشع اند.

2. طمأنينه:

به اين معنا كه نمازگزار عبادت و نماز خود را از روي سكونت قلب و اطمينان خاطر بجا آورد زيرا اگر عبادت را با حال اضطراب قلب و تزلزل بجا آورد آن عبادت هيچ اثر و فايده اي بر روح و قلب انسان نمي گذارد.

3. محافظت نماز از تصرف و سرقت شيطان:

قرآن در وصف مؤمنين مي فرمايد: الذين هم علي صَلَواتِهم يحافظون>>[12] مؤمنين كساني هستند كه بر نمازهايشان محافظت و مراقبت دارند و اين محافظت در تمامي حالات و مسائل و مراتب نماز است كه يكي از مهمترين مراتب، حفظ آن از تصرف غاصبانه شيطان است چنانكه مي دانيم شيطان دشمن قسم خورده انسان است<<فبعزتك لاُغوينكم اجمعين>>[13] پس به عزت تو قسم همه آنها را گمراه مي كنم مگر بندگان مخلَص .... . از اين روي همواره در همه جا و همه اوقات اين سارق و ره زن، در كمين مؤمنين و كالاهاي ناب آنان است لذا مي بايست تلاش و مواظبت كامل بر نماز و عبادات داشت.

4. نشاط و بهجت:

مي بايست نمازگزار وقتي و ساعتي را به نماز اختصاص بدهد كه فارغ از همه چيز باشد به گونه اي كه داراي نشاط و شادابي و تازگي باشد و هرگز در زمان خستگي و كسالت و بي حالي نماز و عبادت را بر خود تكليف نكن در قرآن آمده<<در حال مستي به نماز نزديك نشويد>>[14] كه در برخي روايات مستي را به كسالت تفسير كرده اند.[15] امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد: هنگامي كه قلوب نشاط و بهجت دارند به آنها امانت بسپاريد و وقتي كه گريزان اند آنها را واگذاريد>>[16]

5. حضور قلب:

يكي از مهمترين آداب قلبيه كه خود مفتاح قفل كمالات و باب الابواب سعادت است حضور قلب است سخن در اين باب بسيار است اما اجمالاً يكي از مراتب حضور قلب اين است كه قلب نمازگزار در وقت عبادت از همه جا و همه چيز غير از جمال حق تعالي فارغ و منصرف شود، باجان و قلب خويش خود را فقط در محضر محبوب ببيند و جز او چيزي را مشاهده نكند رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي فرمايد:<<خدا را عبادت كن چنانچه گويا او را مي بيني و اگر تو او را نمي بيني او تو را مي بيند>>[17] در اهميت حضور قلب همين بس كه روايات فراوان داريم كه نمازي و يا مقداري از نماز مقبول حق واقع مي شود كه حضور قلب در آن باشد. از امام صادق ـ عليه السّلام ـ روايت شده كه <<همانا بالا رود از نماز بنده از براي او نصف يا ثلث يا ربع يا خمس نماز پس بالا نمي رود براي او مگر آنچه را اقبال به قلب نموده است به آن و ما مأمور شده ايم به نافله ها و نمازهاي مستحبي تا نقص نمازهاي واجب كامل و تمام شود>>[18]

اخلاقي در عبادات:

به اين معنا كه عبادت و نماز را فقط و فقط براي رضاي او انجام دهد و از هر آنچه كه شائبه غير خدائي دارد عملش را تصفيه و پاك نمايد تا آنجا كه براي ترس از جهنم و يا ثواب و پاداش هم نخواند.[19]


برچسب‌ها :

1 2 3 4 5
نويسنده : عرفان | دسته بندي : کل مطالب مذهبی, | نسخه قابل چاپ

تاريخ ارسال مطلب : 30 مرداد 1391 - 08:35

اثر تربيتي نماز

اصل دومي كه قرآن بعداز ايمان به غيب شمرده است بپا داشتن نماز (( ويقيمون الصوه )) است و مي توان گفت اصل اول يعني ايمان به غيب به نظام فكري و اعتقادي يك فرد مسلمان مربوط است و اصل دوم با خود سازي و اصل سوم يعني اصل اتفاق با جامعه سازي ارتباط دارد.

جهان ، محراب وسيعي است كه همه كائنات در آن به تسبيح و عبادت و سجود در برابر خدا مشغولند . ما نيز به عنوان يك انسان و بنده خداوند با خواندن نماز خداوند را عبادت مي كنيم . نماز مراسم مخصوصي براي پرستش خدا و راز و نياز با اوست. بايد همانطور كه لباس و تن خود را مي شوييم و پاكيزه مي كنيم ، دل و جان را هم شست و شو دهيم و پاكيزه كنيم و خود را به خدا ، سرچشمه پاكي و كمال نزديك سازيم . لحظاتي را به ياد او ، به نيايش او و راز و نياز با او بگذرانيم و روح آلوده را در چشمه صاف و زلال الهي شست و شو دهيم . اين است نمازي كه هر مسلمان پنج بارمي خواند.

معني لغوي صلاه:

در قران به معناي ((توجه)) و ((انعطاف)) تعبير كرده است.

جمعي از مفسران مانند مرحوم طبرسي در مجمع البيان وآلوسي در روح البيان ، آن را به معني دعا تفسيركرده اند كه مفهوم اصلي آن در لغت همين است .

چرا نماز بخوانيم؟

گرچه نماز در منظر بسياري از عاملين و ناظرين ،تصويري جز يك عمل تعبدي و مورد هدف زهادو رهبانها ندارد كه صرفاََ براي نمايش خضوع وكرنش در ارتباط با خالق ايفاي نقش مي كند ، امابررسي آداب ، شرايط ، مضامين و هويت اين عبادت بزرگ ، ضمن تاييد آن به عنوان يك امر

تعبدي ، آن راعاملي مهم براي اصلاح نفس انسانهاوكنترل نظامات عمومي جامعه معرفي مي كند.

اصولاََ هر عبادت و اطاعتي كه انسانها بر حسب تكليف به جاي مي آورند ، با نظر به استغناء ذات اقدس باريتعالي نمي تواندكمترين سود و خيري را متوجه ذات ربوبيت گرداند.

پس او بهره اي نمي برد ، او كه نيازي ندارد، او كه عظمت مطلق است و همه عالم در برابر او تكويناََ سر تعظيم دارند، چراگونه هايي از خضوع و كرنش را به عنوان واجب بر انسان، تشريح نموده است؟ او كه مي تواند از منبع خزائن بي پايان و كاستي ناپذير خود همه را روزي دهد و انعام مضاعف بخشد چرا انسان علاقمند به دنيا و وابسته را مامور به واگذاري بخشي از مال محدود خود مي كند، اواز اين الزامات چه هدفي را دنبال مي كند؟

شكر منعم و اطاعت از ولي نعمت امري اخلاقي ، عاطفي و انساني است و خداوند هيچ نيازي ندارد،نماز دشوار است مگر براي كساني كه درك صحيح از مقام ربوبي داشته باشند و بزرگي و بي نيازي خالق را باور كنند وبدانند كه صبر و صلاه يك نيروي كمكي براي پيشبرد امور و نيل به مقاصد وتعالي خود آنهاست نه كمكي به ربوبيت رب

(( سبحانه و تعالي عما يقولون علوا كبيراََ))

از پيامبر (ص) نقل شده كه در گفتگويي كوتاه با ياران خود چنين فرمود : ((فرض كنيد در برابر خانه يكي از شما نهري روان باشد و هر روز در آن پنج بار شست و شو كند . آيا به تن او هيچ آلودگي مي ماند ؟ ياران پيامبر (ص) - نه ، اين شست و شو به تن هيچ آلودگي نمي گذارد .))پيامبر اكرم (ص) فرمودند: نمازهاي پنج گانه هم همين اثر را دارد. با پنج بار نماز در روز ، خداوند ، لغزش ها را از آدمي مي زدايد و او را پاكيزه مي كند . نماز سرود عشق و آهنگ آسماني است ، نماز سرود فضيلت و پاكي است و نماز سرود توحيد و يكتا پرستي است كه روح و جان مارا از شرك وآلودگي شست و شو مي دهد . نماز ريسماني است كه ما را به خداوند جهان متصل مي كند . از آنجايي كه خداوند سرشت انسان را خداپرست آفريده و خداشناسي و خدا گرايي فطري است ، لذا بشر در طول تاريخ

دنبال پرستش و عبادت معبودي بوده كه مظهر و نمود عيني آن عبادت در اديان الهي در نماز تجلي يافته است . اما اگر بيشتر در باره اين موضوع بخواهيم كنكاش كنيم ، در مي يابيم كه مساله نيايش به ويژه نماز مخصوص اديان الهي نبوده بلكه در غير اديان اسلامي و غير الهي هم مطرح بوده كه به طورمختصربه شرح آن مي پردازم .

نماز در اديان ديگر :

زرتشتيان نمازشان بسيار شبيه نماز مسلمانان بوده و همان طور درپنج وقت بايد نماز و دعاهاي مخصوص را بخوانند و نيز مقدماتي براي انجام مراسم عبادي دارند كه بي شباهت به مقدمات نماز دراسلام نمي باشد.

در كتاب ((ديانت زرتشتي ))آورده است ،زرتشتيان هر 24 ساعت را به پنج دوره تقسيم مي نمايند و آداب مذهبي تابه اين پنج گاه است .زرتشتيان جهت نيايش به سوي منبع نور( آفتاب ، ماه وچراغ)مي باشدواكثر اََ با خم شدن و سجده بر روي زمين و نشان دادن عبوديت وبندگي خود به اورمزد، دعاي خود راپايان مي دهند.

نماز در شريعت موسي :

در اين باب ابتدا از قران به عنوان متقن ترين منبعي كه خبر از گذشتگان داده است شواهدي را در باره نماز در شريعت حضرت موسي (ع) خواهيم كرد و در پايان هم به مطالبي از كتاب تورات ( عهد عتيق ) و نويسندگان و مورخان صاحبنظر استشهاد مي كنيم . وقتي حضرت موسي( ع)در راه رسالت الهي با همسرش از وطن هجرت نمود و سر به بيابان گذاشت و در تاريكي و ظلمت شب ،به طوفان و باران برخورد كرد و به خاطر سختيها و مشكلات فراوان دستخوش اضطراب وناراحتي گشت . پروردگار مهربان براي آرامش او به او وحي نمود كه :

((انني انا الله لا اله الا انا فاعبدوني و اقم الصلوه لذكري )) ((همانا من الله هستم و معبودي جز من نيست، پس مرا عبادت كن و نماز را براي ياد من بپا دار .))

پس از بيان عبادت خداي يكتا به حضرت موسي مسئله نماز

را ياد آورشده است .در آيه ديگر به موسي و برادرش هارون دستور داده شد كه :

(( شما و پيروانتان در مصر منزل گيريد و خانه هايتان را قبله و معبد قرار دهيد و نماز به پاي داريد.))

در اين آيه هم ، خطاب به موسي و هارون به پا داشتن نماز مطرح گرديده است. يهوديان در شبانه روز سه مرتبه نماز مي خوانند كه آنها را نماز صبح گاه و نماز نيمروز و نماز شامگاه مي گويند و وقت نماز صبح قبل از طلوع آفتاب ( طلوع فجر ) است تا تقريباََ هشت يانه صبح و وقت نماز نيمروزخواندن نماز و دعابايد باخلوص نيت و به گونه اي احترام آميز باشد. كسي كه دعا مي خواند بايد قلب خود را متوجه خداي آسمان سازد. به فرزندان و تابعين به عنوان توصيه و سفارش گفته شده است:

(( هر بامداد زودتر برخيزيد و به كنيسه برويد ، شب نيز تا ديرگاه در آن جابمانيد تا آن كه طول عمر شما طولاني شود.))

مسيحيان در كنيسه هايشان كتاب مخصوص براي نماز دارند. مسيحيان در يكشنبه نماز خاص دارند. دكتر احمد شبلي در كتاب مقارنه الاديان خود مي گويد: (مهم ترين عبادات نزد مسيحيان روزه و نماز است ،ولي محدوده آن ها متفق عليه نيست . بسياري از مسيحيان معتقدندكه انتظامات وقانون درروزه ونماز توجيه اختياري است نه اجباري .

نماز در مكتب اسلام :

در مكتب ارزشمند اسلام ، نماز سمبل عبادتهاست. مثال نماز در دين مثال ستون خيمه است .هر بنا و ساختماني بر پايه ها و ستون هاي خود استوار است ، نماز هم به منزله ستون دين وپايه دين است. پيامبر اكرم (ص) مي فرمايند:

((نماز به مانند ستون خيمه است كه هرگاه آن ستون پا برجا وثابت باشد، طناب هاو ميخ ها و پرده خيمه نيز پا برجا و استوار خواهد بود و هرگاه آن ستون شكست ، ديگر نه ميخ و نه طناب و نه پرده خيمه هيچ كدام فايده اي ندارد.))

يعني قوام و پايداري بناي رفيع اسلام بسته به نماز است واگر نماز را از اسلام بگيريم چيزي در آن باقي نمي ماند. همچنين در اسلام چيزي بعد ازشناخت خدا بالاتر و مهم تر از نماز نيست . چنانكه از امام صادق (ع) نقل شده كه فرمودند:

((لا اعراب شيئاََ بعد المعرفه با الله افضل من الصلاه ))

(( چيزي را بعد از شناخت خدابرتر از نماز نمي شناسم .))

رسول اكرم (ص) مي فرمايند :

(( اولين چيزي كه بر بندگان واجب گرديده ، نماز است و آخرين چيزي است كه در هنگام مرگ باقي مي ماند .اولين چيزي كه از بنده حسابرسي مي شود پس اگرمورد قبول واقع شود، بعدازآن كارها به اوآسان گرفته مي شود واگر مورد قبول واقع نشود كارها بعد از آن بر او سخت خواهد بود.))

آنقدر نماز در اسلام ارزشمند است كه علي(ع) جنگ وجهاد در ميدانهاي نبرد بادشمن را براي احياءاين فرضيه معرفي مي كند ،هنگامي كه علي (ع) درجنگ صفين سرگرم بودند،

ضمناََدر صف كارزار مراقب وضع خورشيد بودند.

در مورد نماز پيامبر اكرم (ص)گفته شده است :

(( رسول اكرم (ص) وقتي به نماز مي ايستادند رنگ صورتشان به رنگ خاكستري در مي آمد و به خاطر ترس از خدا وند، سينه يا دلشان ، صداي مختصري مانند صداي سينه شخص ترسناك داشت.))

فاطمه زهرا(س) هنگام نماز از ترس نفس نفس مي زد و امام حسن (ع) هرگاه از وضو فارغ مي شدند رنگشان تغيير مي كرد ووقتي در اين مورد از ايشان سئوال كردند ، فرمودند :

((كسي كه مي خواهد بر صاحب عرش وارد شود و به خدمت او برسد ،سزاوار است كه رنگ چهره اش دگرگون شود.))

از امام رضا (ع) نقل شده است كه در يك لباس ، هزار وهر شب هزار ركعت ،يعني در مجموع يك ميليون ركعت نماز

خوانده است . آنگاه آن پيراهن را به عنوان بهترين و مقدس ترين هديه به دغبل شاعر سلحشور علوي اهدا نموده است .

اقامه نماز چيست ؟

بپا داشتن نماز آنست كه حق نماز ادا شود ، يعني نماز بصورت يك پيكر بي روح انجام نگردد، بلكه نمازي باشد كه واقعاََ بنده را متوجه خالق و آفريننده خويش سازد. ياد خدا بودن مساوي است با فراموش كردن غير خدا، اگر انسان ولو مدت كوتاهي با خدادر راز و نياز باشد و از او استمداد جويد؛ واو را ثنا گويد ؛ او را به الله بودن ، رب بودن ، رحمان بودن ، رحيم بودن ،احد بودن ،صمد بودن ، ( ( لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفواََ احد) بودن ، توصيف كند ، عاليترين تاثيرها در نفس او گذاشته مي شود ، و روح انسان آنچنان ساخته مي شود كه مذهب اسلام مي خواهد .

آثار تربيتي نماز :

از جمله عوامل تربيت ديني ، عبادت است . نماز بزرگترين

عامل تربيت انسان است . اصلاََ خدا نماز را براي چه واجب كرده است ؟ براي اينكه نماز ما را مي سازد.

اثر تربيتي ديگرنماز ، نظافت است .

اسلام به عبادت شكل داده است و به شكل هم نهايت اهميت را داده و در آن شكل نيز يك سلسله برنامه هاي تربيتي را در لباس عبادت واردكرده است . مثلاََ از نظر اينكه قلب انسان مي خواهد متوجه خدا باشد اين چه اثري دارد كه بدن انسان پاك باشد يا نباشد؟ ما كه با بدن نمي خواهيم پيش خدا برويم ، دلمان بايد پاك باشد . ولي اسلام وقتي كه عبادت را تشريع مي كند ، چون مي خواهد مخصوصاََ عبادت هم يك اثر خاصي از نظر تربيتي داشته باشد، چيزي را كه به عبادت ربط زيادي ندارد ولي در تعليم و تربيت موثر است ، در لباس عبادت - اعم از واجب و مستحب - پياده مي كند و در ضمن آن مي گنجاند ، مثل مسئله غسل،مساله وضو، دائم الوضو بودن، دائم اطهاره بودن

كه يكي از سنت هاي اسلامي است و غسلهاي مستحبي به عناوين مختلف . به هر حال اسلام مي گويد به نماز كه مي ايستيد بدن و جامه تان پاك باشد . اين خود يك برنامه نظافت است در ضمن عبادت.

اثر ديگرنماز رعايت حقوق است . باز از نظر روح عبادت واقعاََ فرق نمي كند كه ما روي يك فرش غصبي نشسته باشيم و يا روي يك فرش مباح . اينها قرار دادهاي اجتماعي است كه اين فرش مال شما باشد و آن فرش مال من ، من در مال شما تصرف نكنم و شما در مال من تصرف نكنيد. اينها يك دستوراتي است كه براي زندگي اجتماعي مفيداست والا يك واقعيت و حقيقتي است كه مثلاََ اگر اين فرش مال من باشد يك كيفيت واقعي داشته باشد و اگر مال شما باشد يك كيفيت ديگر داشته باشد.اسلام مي گويد جايي كه درآن نماز مي خواني،آبيكه باآن وضو ميگيري،حتي آن محلي كه در آن آب وضوي توريخته مي شود،لباسي كه باآن نماز مي خواني ،

تمام آنچه كه با اين عمل تو ارتباط دارد بايد مباح باشد ، يعني نبايد حرام باشد ، اگر يك نخ غصبي هم در لباس تو باشداين عبادت پذيرفته نيست .

اثر بعدي انضباط ووقت شناسي است. باز به ما مي گويد عبادت يك وقت مشخص و معيني دارد و دقيقه اش هم حساب مي شودو اين مساله بسيار مورد توجه واقع شده است .

اثر ديگر وحدت جهت مي باشد. آن اينكه اسلام مي گويد هنگام نماز همه رو به يك نقطه بايستند ، با اينكه خود اسلام تصريح مي كند كه از نظر واقعيت عبادت رو به هر طرف بايستد فرقي نمي كند.يعني آنطور نيست كه اگر رو به كعبه نايستيم با خدا مواجه نمي شويم . ولي در عين حال اسلام به خاطر يك مصلحت تربيتي اجتماعي كه با روح عبادت ارتباط ندارد يعني روح عبادت متوقف به آن نيست چنين استفاده تربيتي در اينجا مي كند،مي گويد بجاي اينكه نمازي

كه مي خواني ، به هر طرف مي خواهي باشد ، همه مردم روبه يك نقطه معين بايستندتا افراد بفهمند كه بايد يك جهت باشند ، يعني اين درسي است براي وحدت و اتحادويك جهت داشتن و رو به يك سو بودن .

اثرات ديگر نماز :

- تعظيم خدا و تحقير غير خدا

- صلح و مسالمت طلبي

- زدودن گناهان و بسياري از موارد ديگر

مهمترين چيزي كه بايدبه آن توجه نمود مسئله نماز و خانواده مي باشد. هيچ مي دانيم كه ما مسئول نماز خواندن خاندان خودمان ، يعني زن و فرزند خودمان هستيم ؟ هر فردي از ما نيز مسئول نماز خودش است و هم مسئول نماز اهلش .

خطاب به پيامبر اكرم ( ص) است:

(( و امر اهلك بالصلواه و اصطبر عليها))

(( اي پيامبر؛ خاندان خودت رابه نماز امركن وخودت هم بر نماز صابر))

راههاي آشنايي كودكان با نماز

بچه ها را چه بايد كرد؟

بچه هارا از كوچكي بايد به نماز تمرين داد، دستور به ما رسيده كه به بچه از هفت سالگي نماز تمريني يادبدهيد. البته بچه هفت ساله نمي تواند نماز صحيح بخواند ولي صورت نماز را مي تواند بخواند ، از هفت سالگي مي تواند به نماز عادت كند، چه پسر و چه دختر . يعني همان اولي كه بچه به دبستان مي رود ، بايد نماز را در دبستان به او ياد بدهند در خانواده هم بايد به او ياد بدهند ولي اين را توجه داشته باشند كه ياد دادن و وادار كردن با زور نتيجه اي ندارد، كوشش كنيد كه بچه تان از اول به نماز خواندن رغبت داشته باشد و به اين كار تشويق بشود. بهر شكلي كه مي توانيد موجبات تشويق بچه تان را فراهم بكنيد كه با ذوق و شوق نماز بخواند ، زياد به او بارك الله بگوييد ، جايزه بدهيد، اظهار محبت كنيد كه بفهمد وقتي نماز مي خواند ، بر محبت شما نسبت به اوافزوده مي شود.

كودك و مسجد :

موضوع مهم ديگر اينكه بچه را بايد در محيط مشوق نماز خواندن برد. اگر بچه به مسجد نرود ، اگر در جمع نباشد، نماز خواندن جمع را نبيند ، به اينكار تشويق نمي شود، چون اصلاََ حضور در جمع مشوق انسان است، آدم بزرگ هم وقتي خودش را در جمع اهل عبادت مي بيند ، روح عبادت بيشتري پيدامي كند، بچه كه بيشتر تحت تاثير است. بايد ما با بچه هاي خودمان برنامه مسجد رفتن را داشته باشيم تا بچه ها با مساجد و معابدآشنا بشوند. پس اين موضوع را نبايد فراموش كنيم كه وظيفه داريم نماز بخوانيم و وظيفه داريم كه خاندان خودمان را هم نماز خوان بكنيم بشكلي كه به نماز راغب و تشويق بشوند. فوائد وخاصيت نماز خواندن را براي بچه ها بگوئيم ، در حدودي كه مي توانيم فلسفه نماز خواندن را براي بچه ها بگوئيم . اولا براي خودتان در خانه يك مصلايي انتخاب كنيد ( مستحب است) يعني در خانه يك نقطه اي را انتخاب بكنيد كه جاي نمازتان باشد.يك محراب براي خودتان درست كنيد.

اگر مي توانيد يك اتاق را بعنوان مصلي همانطوريكه پيغمبر اكرم (ص) يك مصلي داشت. يك جانماز پاك هم داشته باشيد ، مسواك داشته باشيد ، تسبيحي براي ذكر گفتن داشته باشيد.( گفتارهاي معنوي ) ص 66


برچسب‌ها :

1 2 3 4 5
نويسنده : عرفان | دسته بندي : کل مطالب مذهبی, | نسخه قابل چاپ

تاريخ ارسال مطلب : 30 مرداد 1391 - 08:35

آثار گوناگون مسجد

آثار فردي

1. بررسي آثار عبادي مسجد :

يكي از اركان اساسي اديان الهي و به ويژه اسلام، عبادت است. عبادت؛ يعني راز و نياز كردن با خداوند و نجوا گفتن با او. جوهر و جان اين نيايش، حضور قلب و توجه به خداست.[1]

براي فراهم شدن عبادتي اين چنين، به شرايط و عوامل فراواني نياز هست كه مكان عبادت، يكي از آن هاست. براي نمونه، نماز در كوچه و خيابان، حتي در صورت درست بودن، نمي تواند با حضور قلب همراه باشد. اسلام با در نظر گرفتن مكاني به نام مسجد و قرار دادن مقرراتي ويژه براي آن، در حقيقت مكان مناسبي را براي نماز و ارتباط بندگان با خداوند پيش بيني كرده است. نام مسجد، گواه درستي اين سخن است. مسجد؛ يعني جاي سجده، كرنش در پيشگاه خداوند و به ديگر سخن؛ يعني جايگاه نماز و تقرب جستن به خداوند بزرگ؛ زيرا سجده، برترين نمونه و شكل عبادت و بندگي است.

جايگاه معبد در اسلام و ديگر اديان الهي:

بشر بر پاية فطرت خود، توحيد و يگانگي خداوند را درك مي كند و ذات پاك حق را از وابستگي به زمان و مكان خاص، منزه مي داند. با اين حال، گويا يك گرايش فطري ديگر نيز او را وادار مي كند تا در مكاني كه انتساب بيشتري با خداوند دارد به عبادت او بپردازد. گويا جايگاهي كه منسوب به خداست، بهتر مي تواند بشر را از امواج دغدغه ها و اضطراب ها دور و به ساحل آرامش نزديك كند.

از همين رو، تاريخ معبد و پرستش گاه، به اندازه عمر انسان قدمت دارد. باستان شناسان از معبدهايي خبر مي دهند كه از آغاز پيدايش انسان وجود داشته اند. قرآن مجيد نيز نام معروف اديان الهي را با نام پرستش گاه هاي آن ها همراه كرده است.[2] پيروان اديان گذشته وظيفه داشتند كه نماز را فقط در پرستش گاه هاي خود به جا آورند و نمازگزاران در خارج از معبد، تنها از روي ناچاري براي آنان روا بوده است.

در اسلام با آن كه بر نمازگزاران در مسجد تأكيد فراوان شده، ولي نماز در خارج از مسجد نيز صحيح است.

اين حكم الهي علاوه بر آن كه كار را براي امت پيامبر آسان كرده است، نكته اي لطيف نيز در خود پنهان دارد كه عالمان الهي آن را چنين بيان كرده اند:

در حقيقت، با آن كه همه زمين با خداوند نسبت يكساني دارد، ولي خداوند به لطف خويش با مسجد، معامله خانه را مي كند؛ يعني آن ها را محل ديدار و مجلس انس و زيارت قرار داده است. اين بدين معناست كه تعيين مجلس ديدار و حضور را به اختيار ما واگذار فرموده و اين از بزرگ ترين بزرگواري هاست.[3]

با آن كه همة گسترة خاك براي امت پيامبر همچون، مسجد است، ولي مسجد به معناي اصطلاحي آن، جايگاه و محفلي ويژه براي عبادت خالصانه به شمار مي رود. از همين رو، جنبه هاي عبادي مسجد، از ديگر جنبه هاي آن برجسته تر و پر فروغ تر مي نمايد.

قرآن و جنبه هاي عبادي مسجد :

در قرآن، هر جا سخن از مسجد به ميان آمده، جنبه هاي عبادي آن به عنوان نقش اوليه و بنيادين اين جايگاه مقدس، مورد تأكيد قرار گرفته است. خداوند بزرگ مي فرمايد:

و مساجد ويژه خداست. پس هيچ كس را با خدا مخوانيد. (جن: 18)

و در آيه ديگر مي فرمايد:

پروردگارم بر دادگري فرمان داده است و اينكه در هر مسجدي روي خود را مستقيم (به سوي قبله) كنيد و در حالي كه دين خود را براي او خالص گردانيده ايد وي را بخوانيد. همان گونه كه شما را پديد آورد و به سوي او باز مي گرديد. (اعراف: 29)

اين آيه به روشني مي فهماند كه مسجد، كانون پرستش خالصانه است. خداوند بزرگ در جايي ديگر، مسجد را جايگاهي معرفي مي كند كه در آن نام خداوند فراوان برده مي شود.

و مساجد يذكر فيها اسم الله كثيرا؛ و مساجدي كه نام خدا در آن ها بسيار برده مي شود. (حج: 40)

با توجه به آيه هاي 36 و 37 سوره نور نيز مسجد، پايگاه تجمع مرداني است كه صبح و شام در آن جا به تسبيح و عبادت مشغولند و هيچ تجارت و معامله اي آنان را از ياد خداوند باز نمي دارد.

پس مسجد نخست، كانون عبادت و نماز و راز و نياز مؤمنان با خداست. از همين رو، قرآن كريم كساني كه مردم را از ياد كردن خدا در مسجد باز مي دارند، از ستم پيشه ترين انسان ها به شمار مي رود.[4]

جنبه هاي عبادي مسجد در گفتار معصومان _ عليهم السلام _:

پيشوايان معصوم نيز به پيروي از قرآن، بر جنبه هاي عبادي مسجد بسيار تاكيد كرده اند. نيم نگاهي به آداب و احكام مسجد، اين نكته را روشن مي كند. بيشتر اين احكام نشان مي دهد كه اسلام در پي آن است كه مسجد جايگاهي مناسب براي ياد كردن پروردگار باشد و مؤمنان بتوانند در آن جا با حضور قلب، خدا را پرستش كنند. به اين منظور، در احكام اسلامي، انجام دادن هر كاري كه ممكن است مسجد را از ايفاي چنين نقشي باز دارد، نامطلوب شمرده شده است.

آراستن مسجد با طلا، نقاشي كردن مسجد، خريد و فروش، قضاوت كردن و اجراي حدود در مسجد، ورود ديوانگان و خردسالان به مسجد، هم چنين انجام كارهايي چون بلند كردن صدا و بيان سخنان بيهوده و اعلام اشياي گم شده و كارهايي از اين دست در مسجد، هر كدام مي تواند انسان را از توجه به نماز و عبادت باز دارد.

تاكيد بر حضور در مسجد، با حالت طهارت و پاكيزگي، ترغيب نمازگزاران نسبت به آراستن خود و استفاده از عطر و بوي خوش و زدودن بوي بد از دهان و بدن به هنگام حضور در مسجد نيز به همين سبب است. گاه ديده مي شود كه بوي ناخوشايند بدن كسي در مسجد، فضا را براي جمعي از نمازگزاران غير قابل تحمل مي كند و آنان را از عبادت باز مي دارد. سخن گفتن درباره امور دنيوي نيز با محيطي كه براي عبادت و ياد خداوند بنا شده، تناسبي ندارد و زمينه را براي تشويش انديشه هاي نمازگزاران فراهم مي كند.

بر اين اساس، انجام دادن دو دسته از كارها در مسجد روا نيست: دسته اول اموري است كه انجام آن در مسجد، با شأن و منزلت خانه خدا سازگاري ندارد. دسته دوم كارهايي است كه به جنبه عبادي مسجد آسيب مي رساند. بر اين مسئله بسيار تاكيد كرده اند و در اين باره چنين گفته اند:

اگر مسجد را براي روضه خواني چادر بزنند و فرش كنند و سياهي بكوبند و اسباب چاي در آن ببرند، در صورتي كه اين كارها به مسجد ضرر نرساند و مانع نماز خواندن نشود، اشكال ندارد.[5]

امور فرهنگي و آموزشي در مسجد، فعاليت هاي اجتماعي _ سياسي و بخشي از امور نظامي كه انجام آن در مسجد رواست، با آن كه هر يك فضيلت ويژه اي دارد، ولي نبايد به جنبه عبادي مسجد و پرستش گاه بودن آن خدشه وارد كند و نمازگزاران را از نماز خواندن در مسجد باز دارد.

جالب است بدانيم فقيهاني همچون امام خميني (ره) كه همواره بر جنبه هاي اجتماعي _ سياسي و انقلابي مسجد تاكيد مي كنند، انجام هر عملي را كه مانع عبادت مؤمنان در مسجد باشد، روا نمي دانند. در فتواهاي گوناگوني از امام خميني بر لزوم پرهيز از عمليات ورزشي و حتي آموزش نظامي در مسجد، با همه اهميتي كه دارد، تاكيد شده است.[6]

2. بررسي آثار تربيتي مسجد :

يكي ديگر از آثار فردي مسجد، آثار تربيتي آن است. مسجد علاوه بر آثار عبادي با گستره فعاليت ها و مفاهيم حاشيه اي، در امور تربيتي نيز نقش مهمي ايفا مي كند. آثار تربيتي مسجد را در سه بخش بررسي مي كنيم:

تربيت ديني :

تربيت، در لغت به معناي رشد و پاكيزه كردن است. در اصطلاح، تربيت عبارت است از تبديل كردن قوه ها به فعليت و استخراج نيروها و استعدادهاي دروني انسان كه سبب شكوفايي و پرورده ساختن است.[7]

تربيت ديني، تربيت بر اساس آموزه هاي ديني است كه به دين داري پايان مي پذيرد و شكوفايي ديني را دربر دارد.

<<هدف از تربيت ديني، ايجاد تقويت و پرورش روح تقوا و هدايت پذيري است؛ زيرا نجات، در گرو ايمان و تقواي مستمر و رسيدن به مقام رضا مي باشد>>.[8]

در دنيايي كه هدف و فلسفه زندگي، گم شده و پذيرش حيات پوچ و بيهوده، زمينه ساز پي آمدهاي نامطلوبي است كه به صورت هاي گوناگون در زمينه هاي فردي و اجتماعي بروز مي كند، تنها دين و تربيت ديني است كه عامل هدايت انسان در مسير زندگي مي شود.

در اين ميان مسجد با احياي تربيت ديني، انسان را به خويشتن باز مي گرداند و با زدودن غبارهاي خود فراموشي از فطرت، انسان را به سوي هويت ديني راهنمايي مي كند. مسجد از راه هاي گوناگون بر تربيت ديني اثر مي گذارد.

ايجاد شناخت:

تربيت، بدون ايجاد شناخت و آگاهي امكان پذير نيست. بنابراين، تربيت ديني به اطلاع رساني و انتقال مفاهيم نياز دارد تا در سايه آن وظيفه هاي ديني شكل يابد. برگزاري جلسه هاي سخنراني ديني در مسجدها، مناسبت هاي گوناگون و بيان احكام، تلاش ارزشمندي در اين مسير است. در اين سخنراني ها شناخت و آگاهي ديني افراد افزايش مي يابد و با تبيين جامعيت ديني و ارزش هاي اسلامي، يكي از مهم ترين جنبه هاي تربيت ديني شكل مي گيرد و در نهايت، ارزش ها و آرمان هاي ديني تقويت مي شود.

تربيت عملي :

تربيت تنها به ايجاد و انتقال آگاهي ها مربوط نيست، بلكه تربيت عملي نيز بسيار مؤثر است. برگزاري نماز جماعت، جلسه هاي دعا و نيايش، اعتكاف و مراسم هاي ديني در مناسبت هاي مذهبي از اين قبيل است.

تربيت الگويي :

تربيت الگويي، يكي ازبهترين شيوه هاي تربيتي است. مسجد در اين مورد نيز مؤثر است. امام جماعت و افراد نمازگزار در مسجد، مسلمانان برتري هستند كه بيشتر از ديگران به احكام ديني پاي بندند.


برچسب‌ها :

1 2 3 4 5
نويسنده : عرفان | دسته بندي : کل مطالب مذهبی, | نسخه قابل چاپ

تاريخ ارسال مطلب : 30 مرداد 1391 - 08:35

تأثير نماز بر گناهان انسان :

از نظر تعليمات اسلامي ، هر گناه اثري تاريک کننده و کدورت آور بر دل آدمي باقي مي گذارد و در نتيجه ميل و رغبت به کارهاي نيک و خدائي کاهش مي گيرد و رغبت به گناهان ديگر افزايش مي يابد . متقابلا عبادت و بندگي و در ياد خدا بودن وجدان مذهبي انسان را پرورش مي دهد ، ميل و رغبت به کار نيک را افزون مي کند و از ميل و رغبت به شر و فساد و گناه مي کاهد . يعني تيرگيهاي ناشي از گناهان را زايل مي گرداند و ميل به خير و نيکي را جايگزين آن مي سازد . خداوند در قرآن مي فرمايد:<<وَ أَقِمِ الصلَوةَ طرَفىِ النهَارِ وَ زُلَفاً مِّنَ الَّيْلِ إِنَّ الحَْسنَتِ يُذْهِبنَ السيِّئَاتِ ذَلِك ذِكْرَى لِلذَّكِرِينَ(هود،114): نماز را در دو طرف روز و اوائل شب برپا دار ، چرا كه حسنات ، سيئات ( و آثار آنها را ) بر طرف مى سازند ، اين تذكرى است براى آنها كه اهل تذكرند .

در اين آيه ، انگشت روى يک دستور از مهمترين دستورات اسلامى كه در واقع روح ايمان و پايه اسلام است گذارده شده : نخست فرمان به اقامه نماز داده مى گويد : نماز را در دو طرف روز ، و در اوائل شب بر پا دار. سپس براى اهميت نماز روزانه خصوصا و همه عبادات و طاعات و حسنات عموما چنين ميگويد : حسنات ، سيئات را از ميان مى برند و اين تذكر و يادآورى است براى آنها كه توجه دارند. آيه فوق همانند قسمتى ديگر از آيات قرآن تاثير اعمال نيك را در از ميان بردن آثار سوء اعمال بد بيان مى كند ، در سوره نساء آيه 31 آمده: <<ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه نكفر عنكم سيئاتكم>>: اگر از گناهان بزرگ دورى كنيد گناهان كوچك شما را مى پوشانيم . و در آيه ( 7 عنكبوت ) ذکر شده:<< و الذين آمنوا و عملوا الصالحات لنكفرن عنهم سيئاتهم >>: كسانى كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دارند گناهان آنان را مى پوشانيم . و به اين ترتيب اثر خنثى كننده گناه را در طاعات و اعمال نيك تثبيت مى كند . از نظر روانى نيز شك نيست كه هر گناه و عمل زشتى ، يك نوع تاريكى در روح و روان انسان ايجاد مى كند كه اگر ادامه يابد اثرات آنها متراكم شده ، به صورت وحشتناكى انسان را مسخ مى كند . ولى كار نيك كه از انگيزه الهى سر چشمه گرفته به روح آدمى لطافتى مى بخشد كه آثار گناه را مى تواند از آن بشويد و آن تيرگيها را به روشنائى مبدل سازد . اما از آنجا كه جمله ( ان الحسنات يذهبن السيئات ) بلا فاصله بعد از دستور نماز ذكر شده يكى از مصداقهاى روشن آن ، نمازهاى روزانه است و اگر مى بينيم در روايات تنها تفسير به نمازهاى روزانه شده دليل بر انحصار نيست ، بلكه همان گونه كه بارها گفته ايم بيان يك مصداق روشن قطعى است .

در روايات متعددى كه ذيل آيه فوق از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و ائمه معصومين (عليهم السلام) نقل شده تعبيراتى ديده مى شود كه از اهميت فوق العاده نماز در مكتب اسلام پرده بر مى دارد . ابو عثمان مى گويد : من با سلمان فارسى زير درختى نشسته بودم ، او شاخه خشكى را گرفت و تكان داد تا تمام برگهايش فرو رفت ، سپس رو به من كرد و گفت سئوال نكردى چرا اين كار را كردم . گفتم : بگو ببينم منظورت چه بود ؟ گفت : اين همان كارى بود كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) انجام داد هنگامى كه خدمتش زير درختى نشسته بودم ، سپس پيامبر اين سؤال را از من كرد و گفت سلمان نمى پرسى چرا چنين كردم ؟ من عرض كردم بفرمائيد چرا ؟ فرمود : <<ان المسلم اذا توضا فاحسن الوضوء ثم صلى الصلوات الخمس تحاتت خطاياه كما تحات هذا الورق ثم قرء هذه الاية و اقم الصلوة ... >>: هنگامى كه مسلمان وضو بگيرد و خوب وضو بگيرد ، سپس نمازهاى پنجگانه را بجا آورد ، گناهان او فرو مى ريزد ، همان گونه كه برگهاى اين شاخه فرو ريخت ، سپس همين آيه ( اقم الصلوة ... ) را تلاوت فرمود .

در حديث ديگرى از يكى از ياران پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به نام ابى امامه آمده كه مى گويد : روزى در مسجد خدمت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) نشسته بوديم كه مردى آمد و عرض كرد يا رسول الله من گناهى كرده ام كه حد بر آن لازم مى شود ، آن حد را بر من اجرا فرما ، فرمود : آيا نماز با ما خواندى ؟ عرض كرد آرى ، اى رسولخدا ، فرمود : خداوند گناه تو - يا حد تو - را بخشيد . و نيز از على (عليه السلام) نقل شده كه مى فرمايد : با رسول خدا در مسجد در انتظار نماز بوديم كه مردى برخاست و عرض كرد : اى رسول خدا من گناهى كرده ام پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) روى از او برگرداند ، هنگامى كه نماز تمام شد همان مرد برخاست و سخن اول را تكرار كرد ، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود : آيا با ما اين نماز را انجام ندادى ؟ و براى آن بخوبى وضو نگرفتى ؟ عرض كرد : آرى ، فرمود اين كفاره گناه تو است ! .

و نيز از على (عليه السلام) از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل شده كه فرمود :<< انما منزلة الصلوات الخمس لامتى كنهر جار على باب احدكم فما يظن احدكم لو كان فى جسده درن ثم اغتسل فى ذلك النهر خمس مرات كان يبقى فى جسده درن فكذلك و الله الصلوات الخمس لامتى>> : نمازهاى پنجگانه براى امت من همچون يك نهر آب جارى است كه بر در خانه يكى از شما باشد ، آيا گمان مى كنيد اگر كثافتى در تن او باشد و سپس پنج بار در روز در آن نهر غسل كند آيا چيزى از آن بر جسد او خواهد ماند ( مسلما نه ) همچنين است بخدا سوگند نمازهاى پنجگانه براى امت من . همچنين درنهج البلاغه خطبه اي موجود است که درباره نماز زکوة و اداء امانت بحث نموده و پس از توصيه و تاکيدهائي درباره نماز ، مي فرمايد : << و انها لتحت الذنوب حت الورق و تطلقها اطلاق الربق و شبهها رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم بالحمه تکون علي باب الرجل فهو يغتسل منها في اليوم و الليله خمس مرات فما عسي ان يبقي عليه من الدرن ؟ >> ( خطبه . 197) .

نماز گناهان را مانند برگ درخت مي ريزد و گردنها را از ريسمان گناه آزاد مي سازد ، پيامبر خدا نماز را به چشمه آب گرم که بر در خانه شخص باشد و روزي پنج نوبت خود را در آن شستشو دهد تشبيه فرمود ، آيا با چنين شستشوها چيزي از آلودگي بر بدن باقي مي ماند ؟ به هر حال جاى ترديد نيست كه هر گاه نماز با شرائطش انجام شود ، انسان را در عالمى از معنويت و روحانيت فرو مى برد كه پيوندهاى ايمانى او را با خدا چنان محكم مى سازد كه آلودگيها و آثار گناه را از دل و جان او شستشو مى دهد . نماز انسان را در برابر گناه بيمه مى كند ، و نيز نماز زنگار گناه را از آئينه دل مى زدايد . نماز جوانه هاى ملكات عالى انسانى را در اعماق جان بشر مى روياند ، نماز اراده را قوى و قلب را پاك و روح را تطهير مى كند ، و به اين ترتيب نماز در صورتى كه بصورت جسم بيروح نباشد مكتب عالى تربيت است .

خداوند در جاي ديگر مي فرمايد:<<فخَلَف مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصلَوةَ وَ اتَّبَعُوا الشهَوَتِ فَسوْف يَلْقَوْنَ غَياًّ(مريم،59) إِلا مَن تَاب وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صلِحاً فَأُولَئك يَدْخُلُونَ الجَْنَّةَ وَ لا يُظلَمُونَ شيْئاً(مريم ،60) :اما بعد از آنها فرزندان ناشايسته اى روى كار آمدند كه نماز را ضايع كردند و پيروى از شهوات نمودند و به زودى ( مجازات ) گمراهى خود را خواهند ديد .مگر آنها كه توبه كنند ، ايمان آورند ، و عمل صالح انجام دهند ، چنين كسانى داخل بهشت مى شوند و كمترين ستمى به آنها نخواهد شد . در اين آيه از گروهى كه از مكتب انسان ساز انبياء جدا شدند و پيروانى ناخلف از آب در آمدند سخن مى گويد و قسمتى از اعمال زشت آنها را بر مى شمرد و مى گويد : بعد از آنها فرزندان ناشايسته اى روى كار آمدند كه نماز را ضايع كردند ، و از شهوات پيروى نمودند كه به زودى مجازات گمراهى خود را خواهند ديد. خلف ( بر وزن برف ) به معنى فرزندان ناصالح و به اصطلاح ناخلف است در حالى كه خلف ( بر وزن صدف ) به معنى فرزند صالح است .اين جمله ممكن است اشاره به گروهى از بنى اسرائيل باشد كه در طريق گمراهى گام نهاده ، خدا را فراموش كردند ، پيروى از شهوات را بر ذكر خدا ترجيح دادند ، جهان را پر از فساد نمودند و سرانجام به نتيجه اعمال سوء خود در دنيا رسيدند و در آخرت نيز خواهند رسيد .

در اينكه منظور از اضاعه صلاة در اينجا ترك نماز است و يا تاخير از وقت آن ، و يا انجام دادن اعمالى كه نماز را در جامعه ضايع كند ؟ مفسران احتمالهاى مختلفى داده اند ، ولى معنى اخير ، صحيحتر به نظر مى رسد . نماز سدى است در ميان انسان و گناهان ، هنگامى كه اين سد شكسته شد ، غوطهور شدن در شهوات ، نتيجه قطعى آنست و به تعبير ديگر همانگونه كه پيامبران ، ارتقاء مقام خود را از ياد خدا شروع كردند و به هنگامى كه آيات خدا بر آنها خوانده مى شد به خاك مى افتادند و گريه مى كردند ، اين پيروان ناخلف سقوط و انحرافشان از فراموش كردن ياد خدا شروع شد .از آنجا كه برنامه قرآن در همه جا اين است كه راه بازگشت به سوى ايمان و حق را باز بگذارد در اينجا نيز بعد از ذكر سرنوشت نسلهاى ناخلف چنين مى گويد : مگر آنها كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند ، آنها داخل بهشت مى شوند و كمترين ظلمى به آنها نخواهد شد. بنا بر اين چنان نيست كه اگر كسى يكروز در شهوات غوطهور شود براى هميشه مهر ياس و نوميدى از رحمت خدا بر پيشانى او كوفته شود ، بلكه تا نفسى باقى است و انسان در قيد حيات دنيا است ، راه بازگشت و توبه باز است .

خداوند در جاي ديگر مي فرمايد:<<وَ اَقِمِ الصَّلاةَ اِنَّ الصُّلاةَ تنهي عَنِ الفحشاءِ وَالمُنكَرِ وَ لَذِكرُاللهِ اَكْبَرُ واللهُ يَعلمُ ما تصنعُون.(عنكبوت/45 ) و نماز را برپا دار كه نماز انسان را از زشتي ها و منكرات باز مي دارد و ذكر خدا بزرگتر است و خدا به هر چه كنيد آگاه است. طبيعت نماز از آنجا كه انسان را به ياد نيرومندترين عامل بازدارنده يعني اعتقاد به مبدأ و معاد مي اندازد، داراي اثر بازدارندگي از فحشا و منكر است. نماز، كسي را كه به انواع وسايل هوسراني مجهز و پايه هاي حكومت غرايز طغيانگر در كانون وجودش مستحكم و پابرجاست و براي آنها مرزي نمي شناسد، كنتر ل مي كند. در هر روز پنج بار اداي نماز كردن، صبح بعد از برخاستن از خواب (كه انسان از همه چيز غافل است)، وسط روز (هنگامي كه غرق در زندگي مادي است)، در پايان روز و آغاز شب، مي تواند جامعه اي صالح ايجاد نمايد. نمازي كه براي انجام آن از ابتدا، انسان خود را از هرگونه آلودگي پاك كرده و حرام و غضب را از خود دور مي سازد و با حمد، تسبيح، تكبير و سلام بر بندگان صالح خدا، خدا، مقام اولياء، درجات مردان خدا، عذاب الهي، كيفر خطاكاران، حسابهاي دقيق و بي اشتباه روز رستاخيز را به ياد مي آورد و با قيام در مقابل خدا، او را از هر چيز برتر و بالاتر مي شمرد و با ياد نعمتهايش او را سپاس مي گويد و از او صراط مستقيم را مي طلبد، بدون شك انسان را متوجه جهان معنوي كرده و در درونش جنبشي به سوي حق و پاكي پيدا مي شود و او را از خودخواهي و دنياپرستي باز مي دارد و با تواضع در مقابل ذات لايزال الهي، عشق به جاه و مقام، كنار مي رود.

نمازگزار با توجه به معاني آياتي كه در نماز مي خواند، قهراً از مواعظش پند گرفته، به امر و فرمانش تن داده و خود را از گناهان باز مي دارد. مسلماً ذكري كه متضمن ياد خدا و خشوع در برابر او و تلاوت قرآن (كه بر وعده ثواب، عذاب و هدايت مشتمل است) مي باشد با گناهان سازش ندارد. البته ميزان اثر نماز به درجه خلوص نمازگزار بستگي دارد و اين كه چه مقدار موانع را از بين برده باشد. بديهي است هر چه موانع بر سر راه ارتباط انسان با خدا كمتر باشد، اثر آن بيشتر و بر عكس هر چه موانع بيشتر باشد، اثر نماز كمتر است. چرا كه بازدارندگي از گناه، اثر طبيعي نماز است. خداوند مي فرمايد:<<ِانَّ الاِنسانَ خلِقَ هَلوعاً. اِذا مَسَّهُ الشرُّ جَزُوعاً. وَ اِذا مَسهُ الخَيْرٌ مَنوعاً. اِلاّ المُصَلينَ. الَّذينَ هُمْ عَلي صَلاتِهِمْ دائِمُون>> (معارج/ 19 تا 23) : انسان، حريص و كم طاقت آفريده شده - هنگامي كه بدي به او رسد بي تابي مي كند. و هنگامي كه خوبي به او رسد مانع ديگران مي شود. مگر نماز گزاران. آنها كه نماز را مرتباً به جا مي آورند. انسان، حريص و كم طاقت و خودخواه است. در بديها بي تابي مي كند و خوبيها را منحصراً براي خود مي خواهد؛ مگر نمازگزاران كه نمازشان و ارتباطشان با خالق يكتا، آنها را از هر فحشاء و منكري باز مي دارد: وَالَّذينَ هُمْ عَلي صَلاتِهِمْ يُحافِظونَ (معارج / 34) و آنها كه بر نماز مواظبت دارند. نمازگزاراني كه نماز را با حفظ ظاهر آن (آداب، شرايط، اركان و خصوصيات آن) و حفظ روح آن (حضور قلب) به طور دائم مي خوانند.

در حديثى از پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) چنين آمده كه فرمود : <<من لم تنهه صلاته عن الفحشاء و المنكر لم يزدد من الله الا بعدا >>: كسى كه نمازش او را از فحشاء و منكر باز ندارد هيچ بهره اى از نماز جز دورى از خدا حاصل نكرده است ! . در حديث ديگرى از همان حضرت چنين آمده :<< لا صلوة لمن لم يطع الصلوة ، و طاعة الصلوة ان ينتهى عن الفحشاء و المنكر>> : كسى كه اطاعت فرمان نماز نكند نمازش نماز نيست ، و اطاعت نماز آن است كه نهى آن را از فحشاء و منكر به كار بندد .امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد : <<من احب ان يعلم اقبلت صلوته ام لم تقبل ؟ فلينظر : هل منعت صلوته عن الفحشاء و المنكر ؟ فبقدر ما منعته قبلت منه ! >>: كسى كه دوست دارد ببيند آيا نمازش مقبول درگاه الهى شده يا نه ؟ بايد ببيند آيا اين نماز او را از زشتيها و منكرات باز داشته يا نه ؟ به همان مقدار كه بازداشته نمازش قبول است ! .


برچسب‌ها :

1 2 3 4 5
نويسنده : عرفان | دسته بندي : تنهایی, | نسخه قابل چاپ

تاريخ ارسال مطلب : 30 مرداد 1391 - 08:35

بیا جایمان را باهم

عوض کنیم

دلم لک زده برای اینکه

کسی

عاشقم

باشد...


برچسب‌ها :

1 2 3 4 5
نويسنده : عرفان | دسته بندي : کل مطالب مذهبی, | نسخه قابل چاپ

تاريخ ارسال مطلب : 30 مرداد 1391 - 08:35

بيش از 100 روش كه تو را براي نماز تهجد تشويق مي كند :

1 . داشتن اخلاص در نماز شب.

2. احساس اينكه خداوند بلند مرتبه تو را براي نماز شب فرا مي خواند.

3. رسول الله صلي الله و عليه و سلم تو را براي نماز شب فرا مي خواند.

4. دانستن اينكه سلف صالح تا چه اندازه از نماز شب لذت مي بردند.

5. خوابيدن بر پهلوي راست.

6. فهميدن اينكه نماز شب سببي است براي بيرون راندن غفلت از قلب.

7. احساس اينكه خداوند تو را مي بيند و صدايت را مي شنود.

8. دانستن ميزان اهتمام رسول الله صلي الله و عليه و سلم به نماز شب.

9. تفكر در حالت نمازگذاران شب.

10. درخواست از خداوند براي اينكه نماز شب را برايت آسان بنمايد.

11. با وضوء و طهارت خوابيدن.

12. دانستن اينكه خداوند از كار كسي كه نماز شب را مي خواند چقدر خوشحال مي شود.

13. دانستن اينكه رسول الله صلي الله و عليه وسلم حتي در هنگام بيماري نيز نماز شب را ترك نفرمود.

14. دانستن ميزان اهتمام صحابه كرام رضي الله عنهم به نماز شب.

15. تعجيل در خوابيدن بعد از نماز عشاء.

16. دانستن اينكه نماز شب سبب به دست آوردن حور بهشتي درقيامت مي شود.

17. فهميدن اينكه خداوند بوسيله بنده اي كه نماز شب مي خواند بر فرشتگانش مباهات مي كند.

18. خوابيدن با نيت بيدار شدن براي نماز شب.

19. دانستن اينكه پيامبر اسلام صلي الله و عليه و سلم حتي در هنگام جهاد نيز نماز شب را ترك نمي فرمود.

20. دوري جستن از گناه و معصيت.

21. محافظت بر اذكار شرعي قبل از خواب.

22. دانستن ثواب عظيمي كه خداوند براي اهل نماز شب در نظر گرفته.

23. رسول صلي الله و عليه و سلم نماز شب را حتي در سفر نيز ترك نفرمود.

24. دانستن ميزان اهتمام زنان سلف نسبت به نماز شب.

25. درك اينكه افرادي كه به نماز شب مي ايستند چقدر اندك و غريبند.

26. دانستن اينكه نماز شب سببي براي خوش قلبي و گشادگي سينه مي باشد.

27. اجتناب از خوردن و نوشيدن زيادي .

28. دانستن اينكه رسول الله صلي الله و عليه و سلم ازواجش را براي نماز شب فرامي خواند.

29. دانستن ميزان حرص خلفا و امرا بر نماز شب.

30. احساس اينكه شيطان براي منع تو از نماز شب تلاش مي كند.

31. فهميدن اينكه نماز شب سببي است براي پيروزي بر دشمنان در هنگام جهاد.

32. نپوشاندن خود بوسيله لحافهاي فراوان هنگام خواب. (غير ضروري )

33. دانستن اينكه چگونه رسول الله صلي الله و عليه وسلم دخترانش را براي نماز شب تربيت مي نمود.

34. تأمل در مناجات اهل شب با پروردگارشان

35. فهميدن اينكه نماز شب سببي است براي نجات از آتش سوزان جهنم.

36. عدم افراط در خواب.

37. دانستن وصاياي گذشتگان در مورد نماز شب.

38. محاسبه نفس و توبيخ آن بخاطر ترك نماز شب.

39. دانستن اينكه رسول صلي الله و عليه وسلم ما را به سبقت گرفتن از يكديگر در نماز شب فرا خوانده است.

40. دانستن اينكه نماز شب سبب رسيدن به بهشت است.

41. مجاهده نفس و مجبور كردن آن براي نماز شب.

42. مداومت بر اذكارشرعي هنگام بيدار شدن از خواب.

43. دانستن اينكه نماز شب سبب تخفيف انتظار درهنگام برپايي قيامت مي باشد .

44. دانستن اينكه رسول صلي الله و عليه و سلم اصحابش را براي نماز شب بلند مي كرد.

45. دانستن ميزان حسرت و گريه سلف صالح به خاطر فوت نماز شب.

46. دانستن اينكه نماز شب سبب آمرزيده شدن گناهان مي شود.

47. تلاش براي خوردن روزي حلال

48. توصيه يكديگر به نماز شب.

49. دانستن اينكه سلف چگونه يكديگر را براي برپا داشتن نماز شب توصيه مي كردند.

50. دانستن اينكه شرف حقيقي مومن در نماز شب است.

51. دانستن ميزان تلاش علماء براي برپاداشتن نماز شب.

52. تربيت نفس بر بلند همتي و تعلق به امور متعالي .

53. درك اينكه نماز شب ارتباط با خداوند مي باشد.

54. به ياد آوردن بهشت و نعمتهايش.

55. زدن آب به صورت هنگام بيدار شدن براي نماز شب.

56. دانستن اينكه نماز شب سبب حسن الخاتمه (پايان نيكو) مي شود.

57. دانستن اينكه چگونه سلف نماز شب را بر همنشيني با همسران و فرزندانشان ترجيح مي دادند.( با رعايت حقوق آنها)

58. اتهام نفس به كوتاهي كردن در مورد نماز شب.

59. به ياد آوردن جهنم و عذاب و سختيهايش.

60. دانستن اينكه نماز شب سبب استجابت دعا مي شود.

61. مسواك زدن هنگام برخواستن براي نماز شب.

62. دانستن اينكه مداومت بر نماز شب سبب ترك گناهان مي شود.

63. اطلاع از اينكه زنان سلف چگونه همسرانشان را براي نماز شب بيدار مي كردند.

64. تنبيه نفس به خاطر ترك نماز شب.

65. دانستن اينكه نماز شب سبب استقامت در راه مي شود.

66. زهد در دنيا

67. برپاي نماز شب به صورت جماعت در بعضي از اوقات.

68. دوري از انجام لهو و زياد خنديدن.

69. دانستن اينكه سلف زندگي را دوست نداشتند مگر به خاطر نماز شب.

70. دانستن اينكه نماز شب سبب نائل شدن به محبت خداوند مي شود.

71. دلبستن به روز قيامت

72. فهميدن اينكه نماز شب سبب شادابي و درخشاني چهره مي شود.

73. كم كردن آرزوها و زياد كردن ياد مرگ.

74. دانستن اينكه نماز شب كمكي است براي انجام تكاليف سخت و بزرگ.

75. بيدار كردن همسر و فرزندان براي نماز.

76. دانستن اينكه نماز شب صاحبش را در روز قيامت شفاعت مي كند.

77. سلف حتي در لحظه سكرات هم به خاطر فوت نماز شب حسرت مي خوردند.

78. تربيت نفس بر مسابقه دادن در طاعات.

79. دانستن اينكه نماز شب از هر چيزي بيشتر بر مردم تاثير مي گذارد.

80. ياد آوري قبر و اهوال آن.

81. دانستن اينكه نماز شب سبب رحمت خداوند بر انسان مي شود.

82. مأموريت دادن به كسي كه تو را براي نمازشب بيدار نمايد.

83. سلف به هنگام فرا رسيدن شب شادمان مي شدند و هنگام فراقش اندوهگين.

84. مواظبت و مداومت بر نماز شب.

85. يادآوري قيامت و اهوال آن .

86. شروع نماز شب با دو ركعت سبك.. سلف نمازشب را براي خود تقسيم مي كردند.

87. دانستن اهميت دقايق شب و سحر.

88. دانستن اينكه نماز شب سبب از بين رفتن امراض بدن مي شود.

89. تدريج در اضافه كردن تعداد ركعات و طول قيام.

90. سلف حتي در زمان بيماري نيز بر نماز شب محافظت مي نمودند.

91. دانستن اينكه ملائكه به كسي كه نماز شب مي خواند گوش فرا مي دهند.

92. دانستن اينكه نماز شب نفس را براي بدست آوردن اخلاص تربيت مي كند.

93. سلف همسران و مادرانشان را براي نماز شب تربيت مي كردند.

94. دانستن اينكه نماز شب حتي در امتهاي پيشين نيز وجود داشته.

95. به كار بردن اموري كه خواب آلودگي را از شخص نمازگزار دور مي كند.

96. دانستن اينكه چگونه سلف فرزندانشان را براي برپايي نماز شب تربيت مي نمودند.

97. دانستن اينكه حيوانات خداوند را در حالي كه تو در خواب هستي تسبيح مي گويند.

98. دانستن اينكه نماز شب نفس را از آفات و امراض آن پاك مي كند.

99. دانستن اينكه سلف ميهمانان خويش را براي برپايي نماز شب تشويق مي نمودند.

100. تنوع در حالت نماز يعني اينكه گاهي به صورت ايستاده و گاهي به صورت نشسته باشد.

101. دانستن اينكه سلف چگونه شاگردانشان را براي نماز شب راهنمايي مي كردند.

102. دانستن اينكه نماز شب سبب توفيق و گشايش در فكر مي شود.

103. قضاء كردن نماز شب در روز هنگامي كه فوت شود.

104. حرص بر خواب قيلوله در روز.

105. دانستن فضيلت نماز در شب بر نماز روز.

مصدر: كتاب كيف تتحمس لقيام الليل

نقل: ابراهيم سرحان


برچسب‌ها :

1 2 3 4 5
نويسنده : عرفان | دسته بندي : تنهایی, | نسخه قابل چاپ

تاريخ ارسال مطلب : 30 مرداد 1391 - 08:35

آخرین بار که اورا دیدم گردنبند صلیبی به او هدیه کردم؛
گفت:
من که دوستت ندارم، پس چرا به من هدیه می دهی!؟
گفتم:
بر سر هر گوری صلیبی می نهند، این صلیب را بر گردنت بالای قلبت بیاویز، زیرا آنجا گورستان عشق من است .

برچسب‌ها :

1 2 3 4 5
نويسنده : عرفان | دسته بندي : کل مطالب مذهبی, | نسخه قابل چاپ

تاريخ ارسال مطلب : 30 مرداد 1391 - 08:35

حضور قلب در نماز از ديدگاه عالمان ربانى و عارفان الهى:

به اهتمام محمد بديعى 256 صفحه، وزيرى، چاپ دوم، بهار 1378،انتشارات تشيع، قم

كتابى كه اكنون به معرفى آن مىrlm;پردازيم، يكى از آثار عرفانى است كه به جنبهrlm;هاى باطنى و معنوى نماز پرداخته و حقيقت آن را شرح داده است. در اين كتاب سعى شده است با جمعrlm;آورى بخشrlm;هايى ازآثار عرفانى امام خمينى و سيدبن طاووس و شهيد ثانى و فيض كاشانى و ملا مهدى نراقى و سيد عبدالله شبر و ميرزا جواد آقا ملكى (ره) كه درباره حضور قلب در نماز است، به جهات معنوى اين عبادت بزرگ پرداخته شود.

براى معرفى بهتر اين اثر پس از مقدمهrlm;اى كوتاه، اشارهrlm;اى به محتواى كتاب در بخشrlm;هاى مختلف آن خواهيم داشت.

نماز حقيقى داراى دو بعد است: بعد ظاهرى كه به منزله پيكره نماز است و بعد باطنى كه روح و حقيقت آن مىrlm;باشد. هر يك از اين دو بعد احكام و آداب ويژهrlm;اى دارند، نماز با وجود اين دو بعد كامل مىrlm;شود، يعنى همانrlm;گونه كه نماز بدون رعايت احكام و شرايط ظاهرى، باطل است. مراعات نكردن آداب باطنى و قلبى نماز نيز موجب قبول نشدن آن گشته، انسان را به قرب حضرت حق نمىrlm;رساند.

بىrlm;شك از مهمrlm;ترين آداب باطنى نماز، و بلكه تنها راه رسيدن به اسرار و آثار و نتايج آن، همانا حضور قلب است. بهره هر كس ازنماز، به اندازه حضور قلب اوست و چه زيبا فرموده آن مجاهد فىrlm;سبيل لله و عارف بالله، امام خمينى كه: <<كليد گنجينه اعمال و باب الابواب همه سعادات، حضور قلب است كه با آن، فتح باب سعادت بر انسان مىrlm;شود، و بدون آن جميع عبادات از درجه اعتبار ساقط مىrlm;گردد>>.

كتاب حاضر، برگرفته از افادات عالمان ربانى و عارفان الهى است كه خود از اصحاب سير و سلوك بوده و در پى سالrlm;ها عبادت و مجاهدت و رياضت، راه وصول به قرب الهى را طى نموده و به جوار ربrlm;العز نايل آمده و همواره خود را حاضر در محضر او ديدهrlm;اند.

آن بزرگان با استفاده از انوار سخنان معصومين عليهم السلام كتابrlm;هاى ارزشمندى درباره آداب باطنى و قلبى نماز تاليف كردهrlm;و آنrlm;ها را اسرار الصلاه نام نهادهrlm;اند.

در ميان اين آثار، در زمينه <<حضور قلب در نماز>> اثر مستقلى به چشم نمىrlm;خورد، گرچه برخى از اين عالمان سترگ بخشى از اثر خود را به آن اختصاص دادهrlm;اند. در اين نوشتار مطالب مربوط به حضور قلب در نماز، از لابلاى آثار آن بزرگان گردآورى شده و به جويندگان حقايق و معارف ناب اسلامى عرضه شده است.

ديدگاه شهيد ثانى در باره حضور قلب:

نخستين بخش: اين كتاب ارزشمند ديدگاه عالم بزرگ شيعه شهيد ثانى درباره حضور قلب است، ايشان قبل از ورود به بحث اصلى بيانات عالمانهrlm;اى راجع به تحقيق در معناى قلب ارائه نموده و در قسمتىrlm;از آن بحث فرموده است: بندگى و عبادت مانند كالبد و تنى است كه جان و روان آن، همان توجه قلبى به پيشگاه حضرت پروردگار است. اين توجه و اقبال، ميزان قبولى اعمال و معيار فزونى پاداشrlm;ها در دارالجنان است. ودر پرتو همين توجه و روى كرد، انسان مىrlm;تواند خود را شايسته بهشتrlm;برين و نعمتrlm;هاى جاويد آن سازد. نعمتrlm;هايى كه هرگز ديدهrlm;اى نظير آن را نديده و گوشى شبيه آن را نشنيده و به قلب انسانى خطور ننموده است. به وسيله همين اقبال و توجه باطنى است كهrlm;انسان خاكى مىrlm;تواند به جهان پاك ملكوت راه بيابد و در افق پهناور فرشتگان بال بگشايد و از جهان غيب و شهود كسب فيض كند.

در پرتو اين توجه و اقبال قلبى، از عبادتى اندك، پاداشى بيكران به دست آيد. ميزان پاداشrlm;ها بستگى به اين توجه درونى و اقبال قلبى در افعال و اقوال، و حركات و سكنات، و تفكر دراسرار نهفته در عبادت مورد نظر دارد.

قلب به دليل صفا و جلايى كه دارد، همانند يك آيينه صاف و شفاف مىrlm;تواند انوار و تجليات الهى را به سوى خود جذب كند، ولى دراثر عوامل خارجى كه برخلاف روحانيت و نورانيت ذاتىrlm;اش مىrlm;تواند بر آن عارض شود، استعداد پذيرش تجليات ربانى را از دست مىrlm;دهد و قابليت پذيرش آلودگىrlm;ها و تباهىrlm;ها و محروميتrlm;ها در آن پديد مىrlm;آيد.

استعداد پذيرش انوار الهى در قلب، به حدى است كه مىrlm;تواند دراثر تابش انوار الهى به جايى برسد كه حقايق بسيارى براى او كشف شود و دقايق بىrlm;شمارى براى او منكشف گردد.

كوتاه سخن اين كه به مجرد به پا داشتن صورت نماز و تلاش براى اداى تكليف، شيطان از تو دور نمىrlm;شود، بلكه براى راندن آن رعايت اصول ديگر، از جمله اصلاح درون و پيراستن خويش از رذايل لازم است كه صفات نكوهيده ياران و انصار شيطان است و بدون دفع صفات رذيله، عبادت نه تنها سودى نمىrlm;بخشد، بلكه احيانا ضرر هم مىrlm;رساند.

مرحوم شهيد ثانى سپس وارد بحث لزوم حضور قلب در نماز شده و بااستفاده از آيات و روايات بسيارى به اثبات اين موضوع مىrlm;پردازدكه در همه عبادتrlm;ها بخصوص نماز كه در راس آنrlm;ها قرار دارد، حضور قلب لازم است. ايشان در ادامه بحث پس از ذكر احاديث فراوان مىrlm;فرمايد: از احاديثى كه نقل كرديم استفاده مىrlm;شود كه قبولى نماز مشروطبه توجه قلبى به سوى خداوند و روى گرداندن از غير اوست، و نيز قبولى نماز موجب قبولى ديگر اعمال است. از اينrlm;رو اهميت حضور قلب و توجه درونى در نماز، به خوبى روشن مىrlm;شود، و نيز واضح مىrlm;شود كه بىrlm;توجهrlm;اى و غفلت از آن، موجب خساراتى بزرگ و زيانى جبران ناپذير است.

وى سپس به بحث <<راه تحصيل حضور قلب>> مىrlm;پردازد و ضمن برشمارى صفات قلبى شخص مومن به عنوان نتيجهrlm;گيرى مىrlm;فرمايد: از اين رو مىrlm;توان گفت: بهترين راه ايجاد حضور قلب و توجه خاطر، مبارزه جدى با هجوم افكار پراكنده و آشفته است. براى دفع هجوم اين افكار و اوهام، راهى جز دفع انگيزهrlm;هاى آنrlm;هانيست، زيرا افكار پراكنده به انسان فشار مىrlm;آورد و مانع توجه قلب مىrlm;شود، لذا بايد علل و اسباب آن را يافت و از بين برد.

علل هجوم اين افكار دو نوع است:

1. خارجى

2. داخلى

ايشان پس از آن به بررسى هر يك از دو عامل فوق پرداخته و علت دوم را مهمrlm;تر دانسته و مىrlm;فرمايد: علل داخلى تشتت افكار از علل خارجى آن شديدتر است و لذا مبارزه با آن نيز سختrlm;تر است. زيرا كسى كه افكارش دستخوش امواج سهمگين اقيانوس زندگى شده، و رشته ارتباطش از هم گسسته، و مرغ افكارش از شاخهrlm;اى به شاخهrlm;اى مىrlm;پرد، فروبستن ديده، در نماز، اورا سودى نمىrlm;بخشد، و افكارش در يك نقطه تمركز پيدا نمىrlm;كند، زيرا آنrlm;چه در دل جاى گرفته، براى پراكندگى خاطر كافى است.

براى مبارزه با عوامل داخلى تشتت افكار، مناسبrlm;ترين راه اينrlm;است كه نمازگزار خود را به فهم معناى مطالب نماز وادار كند، تا هر مطلبى كه به زبان مىrlm;راند معناى دقيق آن را بفهمد و روى آن تامل كند و انديشه خود را با آن مشغول سازد تا افكار پراكنده در دلش جاى نگيرد.

براى تقويت اين معنا شايسته است كه پيش از تكبيره الاحرام، ياد آخرت كند و ايستادن در عرصهrlm;هاى محشر و موقف حساب و كتاب را به ياد آورد و ناله و فرياد اكبر و هول و وحشت همگانى روز رستاخيز را با خود بازگو و دلش را از مطالب دنيوى و افكار پراكنده خالى كند و در چنين حالى تكبيره الاحرام گفته، وارد نماز شود واجازه ندهد كه چيزى وارد قلب شده، آن را مشغول سازد. اين راه تحصيل آرامش دل و تسكين خاطر است.

اين عالم بزرگ در پايان اين بحث مىrlm;فرمايد: دل انسانى نيز همواره مورد تهاجم اين افكار است و هر قدر نمازگزار آنrlm;ها را براند، حريصrlm;تر مىrlm;شوند و با تلاش بيشتر باز مىrlm;گردند و هجوم مىrlm;آورند. و بسيار به ندرت اتفاق مىrlm;افتد كه قلب انسانى از هجوم اين افكار باز دارنده از توجه قلبى خالى باشد.

سبب همه اين تشتت افكار و تهاجم اوهام يك چيز مىrlm;باشد و آن<<حب دنيا>> است كه در حديث آمده است: <<حب الدنيا راس كلrlm;خطيئه>> آرى محبت دنيا سر سلسله همه گناهان است، هر پليدى از آن ناشى مىrlm;شود و هر نقصى از آن پديد مىrlm;آيد. كسى كه دلش را برمحبت دنيا وادارد و به هر مال و منال روى آورد و دنيا را براى دنيا بخواهد -نه به عنوان توشه آخرت - هرگز نبايد طمع درك لذت مناجات را داشته باشد، كه هر كس براى حطام دنيا فرحناك باشد، براى مناجات پروردگار احساس فرح نخواهد كرد.

هركس به هر چيزى علاقه و محبت داشته باشد، همه همت خود را درراه رسيدن به آن صرف مىrlm;كند، كسى كه دنيا را نور ديده وروشنايى دل خود مىrlm;داند، به ناگزير همه هم و غم خود را در اين راه صرف مىrlm;كند. چنين افرادى نيز نبايد تلاش براى مبارزه باتشتت افكار را ترك كنند، بلكه بايد كوشش كنند كه دلrlm;شان متوجه خدا و ياد خدا شود و به قدر امكان از تهاجم اين افكار پراكنده در امان بمانند.

حضور قلب در بيان سيدبن طاووس:

بخش دوم: كتاب، ديدگاه جمال السالكين سيد بن طاووس در باره حضور قلب در نماز است. ايشان در آغاز بحث مىrlm;فرمايد: اگر در حركات و سكنات خود همواره از ياد پروردگارت غافل باشى و دائما خود را غرق در فكر دنيا و هواى نفس خويش نمايى، ناگزير هنگام حضور در نماز، نيازمند آن هستى كه با رنج و تعب، با رشته عقل خويش، دل از خدا گريختهrlm;ات را حاضر ساخته و بهrlm;ايستادن در پيشگاه مولايت وادار نمايى، و به يادش آورى كه خداتو را دعوت به ملاقات نموده و همواره در محضر او هستى و تو رامىrlm;بيند؛ و نيز با عقل و قلب خود قصد كنى كه مىrlm;خواهى خداوند رااز آن جهت كه شايسته عبادت است، پرستش كنى و مانند عابدان حقيقى، در محضر مناجات با او حاضر شوى و عبادت خداوند جل جلاله را به جا آورى.

و شايسته است هنگامى كه <<الله اكبر>> مىrlm;گويى و مشغول سخن گفتن با خدا مىrlm;شوى، در فكر فهم معناى اين سخن باشى و بدانى كه مشغول عبادت هستى؛ نه صرف تلفظ با حال غفلت و بر طبق عادت. ونيز بايد در گفتن آن صادق باشى.

مرحوم ابن طاووس در ادامه بحث، درك عظمت خداوند را سبب ايجاد حضور قلب دانسته، در اين باره احاديثى از حالات ائمهrlm;اطهار عليهمrlm;السلام را نقل نموده و سپس مىrlm;فرمايد: بر ما همگى واجب است كه به خاطر هيبت و احترامى كه خداوند جلrlm;جلاله ذاتا مستحق آن است، همواره از او بيم و هراس داشته باشيم، ولى غفلت، ما را به جايى رسانده كه از او بيم نداريم،و حتى از خوف و هراس معصومين عليهم السلام كه بايد در عبادات الهى به آنان اقتدا كنيم، پيروى نكرده و از خدا نمىrlm;هراسيم، وهم چنين به خاطر مخالفتrlm;هاى پىrlm;درپىrlm;مان با خواستهrlm;هاى او و كوچك شمردن امر و نهى و حب و قرب و مناجات با خدا، از او بيمrlm;نداشته و در نماز حضور قلب نداريم. البته اين به سبب جهل ونادانى به مقام معبود مىrlm;باشد كه به جهل منكران و كافران نزديك است.

حضور قلب در اذكار و افعال نماز بحث است.

بخش سوم: حضور قلب در هنگام گفتن اذكار نماز است.

سيدبن طاووس با نقل يك روايت مىrlm;فرمايد: مولاىrlm;مان امام جعفر صادق (ع) در حال قرائت در نماز دچار حالت بىrlm;هوشى شد، وقتى به هوش آمد، از او پرسيدند: چه چيز باعث شد كه حال شما به اين حالت منتهى شود. حضرت فرمود: پيوسته آيات قرآن را تكرار مىrlm;نمودم، تا اين كه به حالتى رسيدم كه گويى شفاها آن را از كسى كه نازل فرمود به مكاشفه و عياناشنيدم، لذا قوه بشرى تاب مكاشفه جلال الهى را نياورد.

مباحث اين بخش با دو بحث حضور قلب در هنگام ركوع و سجده پايان مىrlm;پذيرد. بش سوم كتاب به اولين مقاله از حضرت امام خمينى(ره)اختصاص دارد، ايشان در آغاز سخن مىrlm;فرمايد: يكى از مهمات آداب قلبيه كه شايد كثيرى از آداب، مقدمه آن باشد و عبادت را بدون آن روح و روانى نيست و خود مفتاح قفل كمالات و باب الابواب سعادات است، و در احاديث شريفه از كمتر چيزى اين قدر ذكر شده و به كمتر ادبى اين قدر اهميت داده شده،حضور قلب است.

در ادامه بحث، امام راحل، به برخى اسرار و فوائد عبادات بادلائل عقلى اشاره فرموده و آورده است: از اين جهت است كه مىrlm;بينيد در ما پس از چهل - پنجاه سال عبادت اثرى حاصل نشده، بلكه روز به روز بر ظلمت قلب و تعصى قواافزوده مىrlm;شود، لحظه به لحظه اشتياق ما به طبيعت و اطاعت ازهواهاى نفسانيه و وساوس شيطانيه افزون مىrlm;شود. در مقاله مذكور سپس، نقش شيطان كه با وسوسهrlm;هاى خود قلب را تسخير مىrlm;كند، وانواع حيلهrlm;هاى او مشروحا پرداخته شده و آنrlm;گاه احاديثى درباره حضور قلب ذكر شده است.

تحصيل حضور قلب <<دعوت به تحصيل حضور قلب>> عنوان بحث بعدى است كه در آغاز آن آمده است: اكنون كه فضيلت و خواص حضور قلب را عقلا و نقلا دانستى و ضررهاى ترك آن را فهميدى، علم تنها كفايت نكند، بلكه حجت را تمامrlm;تر نماند؛ دامن همتrlm;به كمر زن و آنrlm;چه را دانستى، درصدد تحصيل آنrlm;باش و علم خود را عملى كن تا استفاده از آن برى و برخوردار ازآن شوى.

سپس در ادامه اين بحث چنين آمده: پس اى عزيز، اگر ايمان به آنrlm;چه ذكر شد -كه گفته انبيا عليهمrlm;السلام است- آوردى و خود را براى تحصيل سعادت و سفر آخرت مهيانمودى، و لازم دانستى حضور قلب را كه كليد گنج سعادت است، تحصيل كنى، راه تحصيل، آن است كه اولا رفع موانع حضور قلب رانمايى و خارهاى طريق را از سر راه سلوك ريشهrlm;كن كنى، و پس ازآن اقدام به خود آن كنى.

در ادامه بحث موانع حضور قلب اينrlm;گونه بيان شده است: اما مانع حضور قلب در عبادات، تشتت خاطر و كثرت واردات قلبيه است كه گاهى از امور خارجه و طرق حواس ظاهره حاصل مىrlm;شود؛ مثل آن كه گوش انسان در حال عبادت چيزى بشنود و خاطر به آن متعلق شده، مبدا تخيلات و تفكرات باطنيه شود، و واهمه و متصرفه درآن تصرف كرده، از شاخهrlm;اى به شاخهrlm;اى پرواز كند؛ يا چشم انسان چيزى را ببيند و منشا تشتت خاطر و تصرف متصرفه گردد؛ يا ساير حواس انسان، چيزى ادراك كند و از آن انتقالات خياليه حاصل شود.

در سخنان حضرت امام خمينى (ره) براى درمان حواس پرتى و تشتت خاطر آمده است: بسيارى گمان مىrlm;كنند كه حفظ طاير خيال و رام نمودن آن، از حيزامكان خارج و ملحق به محالات عاديه است؛ ولى اينrlm;طور نيست و باتمرين و رياضت و تربيت و صرف وقت، آن را مىrlm;توان رام نمود وطاير خيال را مىrlm;توان به دست آورد، بهrlm;طورى كه در تحت اختيار واراده حركت كند كه هر وقت بخواهد آن را در مقصدى يا مطلبى حبس كند كه چند ساعت در همان مقصد حبس شود.

طريق عمده دام نمودن آن، عمل به خلاف است. آنrlm;چنان كه انسان در وقت نماز، خود را مهيا كند كه حفظ خيال در نماز كند و آن را حبس در عمل نمايد.

پايان بخش اين مقاله بحث <<حب دنيا باعث تشتت خيال و مانع حضور قلب>> است كه به طور گسترده به آن پرداخته و چنين تحرير شده است: سزاوار آن است كه نمازگزار، معانى اذكار و آنrlm;چه در نماز مىrlm;خواند و نيز معانى ادعيه و تعقيبات آن را ملاحظه نمايد؛ چه، مىrlm;بايد كه از روى دانستهrlm;گى و فهميدهrlm;گى بهrlm;جا آورد، تا ذكر گفتن و دعا خواندن و قرائت كردن او، مجرد حركت دادن زبان، به غير ملاحظه معانى مقصوده آن، نبوده باشد.

بيانات شيخ بهايى در حضور قلب :

بخش چهارم: كتاب مطالبى از علامه ذوفنون شيخ بهايى است در اين بخش پس از ذكر حديثى جالب از امام صادق (ع) درباره فهم معانىrlm;اذكار نماز آمده است: چه اگر چنين باشد، حال او مثل شخص عربى باشد كه تلفظ به كلام فارسى مىrlm;كرده و شعور به معانى آن چيزى كه تلفظ مىrlm;كند نداشته باشد. يا مثل حال ساهى و غافل و مصروعى كه تكلم به چيزى مىrlm;نمايد، بدون آن كه معنى آن به خاطر ايشان گذرد و ندانند كه چه مىrlm;گويند.

بخش پنجم: كتاب ديدگاه محدث و حكيم بزرگ مولا محسن فيض كاشانىrlm;است. در اين بخش مطالب سودمندى در زير اين عناوين مطرح شدهrlm;است: <<دلايل حضور قلب در نماز>>، <<رابطه نماز با حضور قلب>>، <<آيا حضور قلب شرط صحت نماز است>>، <<راه درمان موانع حضورقلب>>، <<عوامل بيرونى و درونى خطورات قلبى>>.

در ابتداى اين مقال آمده است: بدان كه ادله شرط بودن خشوع و حضور قلب در آيات و احاديثrlm;بسيار است، از جمله آنrlm;ها فرموده خداوند متعال است: (اقم الصلاه لذكرى) <<نماز را براى ياد من به پا دار>>.

فعل امر <<اقم>> ظاهر براى وجوب است و غفلت ضد ذكر و ياد مىrlm;باشد، لذا كسى كه در همه نمازش غافل و بىrlm;توجه است، چگونه ممكن است نماز را براى ذكر و ياد خداوند به پا داشته باشد و نيز قول خداوند كه مىrlm;فرمايد: (و لا تكن من الغافلين):<<... و از غافلان مباش>>.

مبنى بر نهى بوده و ظاهر آن دلالت بر تحريم غفلت دارد و نيزآيه: (حتى تعلموا ما تقولون): <<بايد بدانيد كه [ در نماز ] چه مىrlm;گوييد>> اين آيه بيانrlm;گر علت نهى مستان در دنيا از ورود به نماز است و همين علت در انسان غافلى كه غرق در مقاصد و وسوسهrlm;هاى خود و افكار دنيوى مىrlm;باشد نيز شايع و ثابت است.

در ادامه علامه فيض كاشانى، به بحث درباره شش عامل كه باعث كامل شدن نماز مىrlm;شود اشاره دارد كه عبارتند از: حضور قلب و فهميدن معانى اذكار و تعظيم خداوند و هيبتrlm;بارى تعالى و اميد داشتن و حيا نمودن.

بخش ششم: كتاب در بردارنده قسمت دوم از ديدگاه حضرت امام خمينى(ره)درباره حضور قلب است.

اين بخش شرح و توضيح يك حديث از حضرت امام صادق (ع) مىrlm;باشد كه محتواى آن توجه به حضور قلب است.

فراز نخست، بحث فراغت وقت و فراغت قلب در عبادت است. درباره فراغت قلب در عبادت آمده است: و از فراغت وقت مهمrlm;تر فراغت قلب است. بلكه فراغت وقت نيز مقدمهrlm;اى براى اين فراغت است و آنrlm;چنان است كه انسان در وقت اشتغال به عبادت، خود را از اشتغالات و هموم دنيايى فارغ كند؛ و توجه قلب را از امور متفرقه و خواطر متشتته منصرف نمايد، ودل را يكrlm;سره خالى و خالص براى توجه به عبادت نمايد.

ادامه بحث درباره مراتب حضور قلب است كه اين چنين بيان شدهrlm;است: پس از آن كه معلوم شد كه حضور قلب در عبادات، قلب و روح عبادات است و نورانيت و مراتب كمال آن، بسته به حضور قلب ومراتب آن است، اكنون بايد دانست كه از براى حضور قلب مراتبى است كه بعضى از آن مراتب اختصاص دارد به اولياى حق، و دست ديگران از وصول به قله آن كوتاه است؛ ولى بعض مراتب آن براى سلسله رعيت نيز ممكن الحصول است. و بايد دانست كه حضور قلب به طريق كلى منقسم شود به دو قسمت عمده:

الف: يكى حضور قلب در عبادت؛

ب: ديگر حضور قلب در معبود.

سپس در مورد هر يك بطور مبسوط به بحث و بررسى پرداخته آنrlm;گاه راجع به راه دستيابى به حضور قلب آمده است: بدان كه حضور قلب در عبادات حاصل نشود مگر به افهام نمودن به قلب اهميت عبادات و آن در حقيقت ميسور نشود مگر به فهميدن اسرار و حقايق آنrlm;ها.

نوانrlm;هاى بعدى مقاله حضرت امام خمينى (ره) بدين قرار است: نوافل جبران كننده نقايص نمازهاى واجب؛ فراغت در عبادت موجد غناى قلب.

ديدگاه مولى مهدى نراقى در حضور قلب :

بخش هفتم: كتاب شامل ديدگاه علامه محقق مولى مهدى نراقى است كهrlm;اين چنين آغاز مىrlm;شود: نماز معجونى آسمانى و تركيبى الهى است كه از اجزاى بسيار،مركب است، اين اجزا در فضيلت و اهتمام به آنrlm;ها متفاوتrlm;اند.بعضى از آنrlm;ها به منزله روح است و بعضى به مثابه اعضاى رئيسه وبعضى در حكم ديگر اعضا.

انسان - مثلا- چون حقيقتى است مركب از اجزاى معين، موجودى كامل نمىrlm;باشد، مگر به معناى باطنى كه همان روح است و روح آن حضور قلب است.

در ادامه به بيان شرايط و معانى باطنى كه روح و حقيقت نمازاست پرداخته و آمده است: روشن است كه امور مذكور حقيقت و روح نماز و نيز مقصود اصلى ازآن هستند. زيرا غرض اصلى از عبادات و طاعات، پالايش نفس و روشن و صافى كردن جان است، پس هر عملى كه تاثير آن در صفا دادن وشفاف ساختن دل بيشتر باشد، برتر است و شكى نيست كه آنrlm;چه موجب صفا و جلاى نفس و تجرد و زدودگى آن از كدورتrlm;ها مىrlm;شود جز امور مذكور نيست و حركات ظاهرى چندان مدخليتى در صفاى آنrlm;ها ندارد، چگونه حضور قلب و خشوع، روح نماز نباشد و كمال نماز به بسته نباشد و حال آن كه نمازگزار در نماز و دعاى خود در مقام مناجاتrlm;با پروردگار است؟

در ادامه بحث مرحوم نراقى، احاديثى درباره حالات ائمه اطهارعليهم السلام در نماز ذكر شده و پس از آن آمده است: با توجه به آنrlm;چه از كيفيت نماز انبيا و اوليا دانستى و آنrlm;گاه نماز خود و نماز مردم را ملاحظه كردى، پى مىrlm;برى كه مردم در نماز بر چند قسمrlm;اند:

1. غافلانى كه نماز خويش به پايان مىrlm;برند، در حالى كه يك لحظه حضور قلب ندارند.

2. كسانى كه در بخشى از نماز خود غفلت و در بخشى ديگر حضورقلب دارند اينrlm;ها نيز به حسب يا زيادى حضور قلب و غفلت و فزونى يكى بر ديگرى مختلفند، و مراتب آنrlm;ها نامتناهى است.

3. آنان كه نماز خود را تمام مىrlm;كنند و دلشان لحظهrlm;اى غايب نيست، بلكه در همه نماز خود حضور قلب دارند و همه همت و انديشه ايشان نماز است، بهrlm;طورى كه آنrlm;چه نزد آنان مىrlm;گذرد احساس نكنند، چنان كه مولاى ما امير مومنان (ع) بيرون كشيدن پيكان ازپاى مبارك را احساس نكرد. اين بخش با بيان پاسخ به يك اشكال پايان مىrlm;پذيرد.

بخش هشتم: كتاب ديدگاه محدث و فقيه بزرگ شيعه آيه اللهrlm;سيد عبد الله شبر است.

حضور قلب از ديدگاه ميرزا جواد آقا ملكى (ره) :

بحث بعدى كتاب ديدگاه عارف بزرگ و فقيه سترگ، آيه الله ميرزاجواد آقا ملكى تبريزى است كه در بخش نهم جاى گرفته است.

ايشان پس از آيات و رواياتى كه بيانrlm;گر حقيقت نماز استrlm;مىrlm;فرمايد: با ملاحظه آنrlm;چه روايت شده، تشريع نماز در معراج پيامبر (ص)بوده و عروج آن بزرگوار به وسيله اجزاى نماز بوده؛ و همrlm;چنين آنrlm;چه كه درباره نماز انبيا و ائمه عليهم السلام از آن حالات عالى رسيده، و آن رواياتى كه مىrlm;گويد: ذات اقدس حق نزد تمامrlm;اجزاى افعال و اذكار نماز بنده مومن است؛ و براى نماز چهار هزار باب است؛ و نماز ستون دين است كه اگر قبول شد بقيه اعمال هم قبول خواهد شد و اگر رد شد بقيه هم رد مىrlm;شود؛ و اين كه نام نماز و اجزاى آن در كتب الهى و سنت انبيا آمده، تمام اينrlm;ها به حكم عرف و لغت بهترين دليل بر اين حقيقت است كه مراد از نماز، تنها صورت ظاهرى بدون توجه به حقيقت آن نيست.

اين عارف بزرگ سپس به بحث <<عوامل تحقق حقيقت نماز>> پرداخته آنrlm;گاه فرموده است: سبب پيدايش حضور قلب، همت آدمى است، زيرا قلب، تابع همت واراده بوده و اگر همت تو نماز باشد، قلبت هم در نماز حاضرخواهد بود؛ ولى اگر همتت در پىrlm;چيز ديگرى باشد، قلبت هم ازنماز غافل و نزد همان چيز خواهد بود؛ چون خداوند براى هيچ كس دو قلب قرار نداده است. براى احضار قلب در نماز، راهى جز اينrlm;كه همتت را متوجه نماز سازى نيست، زيرا همواره همت انسان متوجه امرى مىrlm;شود كه خيرى در آن گمان داشته باشد و آن را مايه سعادت خود بداند. لذا حضور قلب در هنگام نماز، تابع ايمان انسان به حقيقت نماز و اين كه نماز از همه اعمال بهتر و برتر است، مىrlm;باشد.

در جاى ديگر اين بحث آمده است: بهترين و كاملrlm;ترين نوع حضور قلب اين است كه قلب نمازگزار درتمام اعمال و گفتار و اذكار نماز متوجه همان عمل و قول باشد ومراعات حضور پروردگارش را كند و متوجه باشد كه اين اعمال رادر حضور او ادا مىrlm;كند تامل و تفكر درباره جزيى از نماز، او را از توجه به آن جز كه مشغول انجام آن است باز ندارد و در هنگام انجام هر عملى يا اداى هر ذكرى به فكر آن عمل و يا ذكر باشد و بداند كه در آن لحظه، انجام آن جز از نماز و اداى آن ذكر از او خواسته شده و از خدا بخواهد كه او را كمك كند تا آن جز را همانrlm;گونه كه از او خواسته انجام دهد.

ايشان در قسمتى ديگر از مقاله خود مىrlm;نويسد: آن كس كه باطنش بر محبت دنيا سرشته شده و همrlm;اش پيوسته در پىrlm;تحصيل دنيا و اشتغال به حفظ و تكميل آن است، آن هم نه به حد ضرورت، بلكه به خاطر محبت و لذت - كه دنياى مذموم هم همين دنياست كه آدمى را از ذكر و ياد خدا باز مىrlm;دارد- چنين كسى نبايد انتظار داشته باشد كه طعم محبت خدا را بچشد و لذت مناجات با او را آنrlm;چنان كه زاهدان در نماز و ديگر عبادات وطاعات خود مىrlm;چشند، دريابد.

زيرا كسى كه از كسب دنيا خوشحال شود، قطعا از توجه به خدا و مناجات با او خوشحال و مسرور نخواهد شد، همت آدمى متوجه چيزى است كه دلباخته و علاقهrlm;مند به آن باشد، اگر دلباخته دنيا باشد، همتش هم در پى آن است و اگر علاقهrlm;مند به نماز باشد، همتش نيز متوجه آن خواهد بود و علاج كامل همين است.

بخش پايانى: كتاب قسمت سوم از ديدگاه حضرت امام خمينى (ره) است كه در ابتداى آن آمده است: بر ارباب بصيرت و معرفت و مطلع بر اسرار اخبار اهل بيت عصمت وطهارت عليهم السلام پوشيده نيست كه روح عبادت و تمام و كمال آن به حضور قلب و اقبال آن است، هيچ عبادتى بدون آن مقبول درگاه احديت و مورد نظر لطف و رحمت نشود و از درجه اعتبار ساقط است.

ادامه بحث درباره بيان حضور قلب اجمالى و تفصيلى است، پس از بيان حضور قلب اجمالى چنين آمده: مرتبه دوم از حضور قلب، حضور قلب در عبادت است تفصيلا، و آن، چنان است كه قلب عابد در جميع عبادت حاضر باشد و بداند كه حق را به چه توصيف مىrlm;كند و چطور مناجات مىrlm;كند. از براى آن مراتب و مقاماتى بسيار متفاوت است، حسب تفاوت مقامات قلوب و معارف عابدان.

و بايد دانست كه احاطه تفصيليه به اسرار عبادات و كيفيت مدح وثناى به هر يك، براى احدى جز كمل اصفيا به طريق افاضه و وحىrlm;الهى ممكن نيست. و ما اينجا به طريق اجمال، مراتب كليه آن را بيان مىrlm;كنيم.

امام راحل (ره) سپس به بيان چهار گروه از نمازگزاران پرداخته و در مورد گروه چهارم فرموده است: و اين طايفه، از اهل شهود و كشف، حضور قلبشان در عبادت، عبارت از آن است كه جميع حقايقى را كه صورت عبادات كاشف آنrlm;ها است، واسرارى را كه اوضاع و اقوال عبادات مظاهر آنrlm;ها است، بالعيانrlm;مشاهده كنند، پس در وقت تكبيرات افتتاحيه، كشف حجب سبعه برآنrlm;ها گرديده و خرق آن را نمايند؛ و در تكبير آخر، كشف سبحاتrlm;جلال و جمال بر آنrlm;ها گرديده به مناسبت قلوب آنrlm;ها؛ با استعاذهrlm;از شيطان قاطع طريق و جلوه اسمrlm;الله الجامع، وارد محامد گردند.

چنانrlm;چه اشارهrlm;اى به آن در محل خود بيايد، ان شاء الله.

در پايان، زير عنوان <<امورى كه به تحصيل حضور قلب كمك مىrlm;كند>> آمده است: و آن در نماز امورى چند است كه پس از اين در مواقع خود بعض ازآن را ذكر مىrlm;كنيم و اكنون به طريق كلى براى مطلق عبادات علاجى ذكر مىrlm;كنيم و آن اين است كه انسان شواغل داخليه و خارجيه راكه مهمrlm;تر از همه شواغل قلبيه است، قطع كند. شواغل قلبيه سبب عمده يا منحصرش حب دنيا و هم آن است. اگر انسان همrlm;اش تحصيل دنيا و مهمrlm;اش رسيدن به زخارف آن باشد، البته قلب فطرتا متوجه به آن مىrlm;شود و شغل شاغلش آن مىrlm;شود.


برچسب‌ها :

1 2 3 4 5
نويسنده : عرفان | دسته بندي : کل مطالب مذهبی, | نسخه قابل چاپ

تاريخ ارسال مطلب : 30 مرداد 1391 - 08:35

سبك شمردن نماز و آثار آن

شكي نيست كه بي اعتنايي به نماز گناهي است بزرگ. بنابراين شناسايي مصاديق اين تحقير ناپسند، مقدمه پرهيز از اين عصيان نابخشودني است. عناوين زير از مصاديق سبك شمردن نماز است.

الف) تأخير نماز:

امام صادق ـ عليه السلام ـ در تفسير آيه ي شريفه ي قرآن، كه در ارتباط با مذمت بي اعتنايي به نماز نازل گرديده است[1] مي فرمايد:

>>تاخير الصّلاة عن اوّل وقتها لغير عذرٍ>>[2]

مراد از بي اعتنايي به نماز، <<تأخير آن از اول وقت بدون عذر است.>>

البته روشن است كه مراد از عذر، ضرورتي است كه بصورت اورژانسي پيش آيد و قابل تأخير نباشد و الاّ بايد به كار گفت نماز دارم نه به نماز بگوييم كار دارم.

ب) عدم رعايت آداب آن در خلوت:

پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در روايتي چنين مي فرمايد:

>>من احسن صَلَوتَهُ حين يَراهُ النّاسُ و أَساءَها حينَ يَخلُوا فتلك استهانةٌ>>[3]

يعني: <<آن كس كه در مقابل مردم با دقت نماز بخواند و در خلوت بدون دقت نماز گزارد به نماز بي اعتنايي كرده است.<<

مروري بر نمازهاي خلوت و جلوت ما، روشن مي نمايد كه آيا احترام و توجه ما به نماز بيشتر بوده است يا به ناظران صحنه ي نماز.

ج) فراهم نكردن مقدمات نماز قبل از اذان:

در روايت ديگري مي فرمايد: كسي كه وضوي نماز را تا وقت اذان به تأخير اندازد او به نماز بي اعتنايي كرده است. آري كسي كه به كار اهميت مي دهد، قبل از رسيدن وقت آن، مقدمات انجام آن را فراهم مي كند. كدام ملاقات و ميهماني است كه وقت آن فرا رسيده باشد و ما هنوز در فكر پوشيدن لباس و يا آماده كردن شرايط آن باشيم؟!

د) عدم يادگيري معاني:

آيا ندانستن معاني الفاظي كه روزانه ده بار در نماز تكرار مي شود به معني بي اعتنايي به نماز نيست؟! آيا اگر ما براي طرف گفتگوي خويش در نماز اهميتي قائل باشيم در فكر اين نخواهيم بود كه محتوا و مضمون مذاكره و نجواي خود را بفهميم و با ادراك صحيح به سخن در برابر او بايستيم؟! چگونه ممكن است با اقامت كوتاه در يك كشور، تا حدودي به زبان مردم آنجا آشنا مي شويم و با يكي دو بار عبور از مسيري، نام و نشان آن را فرا گيريم و در برخورد با هر بنايي از اسم و باني و مشخصات آن جويا شويم اما هيچكدام از اين توجهات و حساسيت ها در مورد نماز اعمال نشود؟! آيا اينها به معني بي اعتنايي به نماز نيست؟! چگونه مي توانيم پاسخگوي اين عباداتي باشيم كه محتواي آن جز تحقير خداوند رب العالمين نيست؟! اينجاست كه امام حسين ـ عليه السلام ـ به خداوند تبارك و تعالي عرض مي كند:

>>الهي مَن كانَتlrm;lrm;lrm;lrm;lrm; محاسِنُه مَساوِي فكيف لايكونُ مَساوِيه مَساوِي<<[4]

يعني: <<خدايا آن كس كه اعمال به ظاهر نيك او گناه است پس چگونه گناهان او گناه نباشد؟!<<

فرق نمازگزاراني كه در نماز هيچ دردي را احساس نمي كنند[5] جز درد فراق دوست، از هيچ حادثه اي مطلع نمي شوند،[6] هيچ صدايي را نمي شنوند و غرق در لذت با معشوقند، نماز گزاراني كه زير شلاق و عليرغم هر گونه تهديد و شكنجه و محدوديتي نماز را بپا مي دارند[7] با كساني كه نماز را بار و رنجي مي دانند كه در برداشتن و عبور از آن بايد شتاب كرد و در هنگام اقامه ي آن با دست و محاسن بازي مي كنند و خميازه مي كشند، فقط در اهتمام و استخفاف به نماز است.

هـ) عجله و شتاب در نماز:

سريع خواندن نماز و تبديل اين عبادت به عادتي كه همچون عمل ماشين نويسي بدون توجه به معاني و بدون رعايت خشوع و طمأنينه انجام گيرد از نشانه هاي ديگر بي توجهي به نماز است. استاد شهيد آيت اللّه مطهري ـ رحمة الله عليه ـ در اين باره مي فرمايد:

>>علماي روان شناسي مي گويند: <<يك كار همين قدر كه براي انسان عادت شد، دو خاصيّت متضاد در آن به وجود مي آيد. هر چه كه بر عادت بودنش افزوده شود و تمرين انسان زيادتر گردد، كار، سهلتر و ساده تر انجام مي شود.>> يك ماشين نويس كه به ماشين نويسي عادت مي كند، هر چه بيشتر عادت مي كند، از توجهش كاسته مي شود. يعني از اينكه اين عمل او يك عمل ارادي و از روي توجّه باشد كاسته مي شود و به يك عمل غير ارادي نزديكتر مي گردد. خاصيّت عادت اين است. اينكه در اسلام به مسأله ي نيّت تا اين اندازه توجّه شده، براي جلوگيري از اين است كه عبادت ها آنچنان عادت نشود كه به واسطه ي عادت، به يك كار طبيعي و غير ارادي و غير فكري و غير هدفي و كار بدون توّجه كه هدف درك نشود و فقط به پيكر عمل توجه گردد تبديل شود.

اين ها چيزهايي است كه ما تنها در نماز اسلامي به دست مي آوريم و متوّجه مي شويم كه بسياري از برنامه هاي تربيتي به وسيله اين عبادت و در پيكر اين عبادت پياده مي شود، گذشته از اينكه خود اين عمل، پرورش عشق و محبّت خدا و معنويّت در انسان است، كه اين روح عبادت است.>>[8]

مردي در حضور امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ نماز خود را با شتاب به جا مي آورد. حضرت نگاهي به او كرده و فرمود: چند وقت است اينگونه نماز مي خواني؟ او گفت: مدت هاست. حضرت فرمود: مَثَل تو نزد خداوند مثل كلاغي است (كه منقار بر زمين مي كوبد. سجده تو خضوع در برابر خدا نيست. منقار به زمين كوبيدن است) اگر اينگونه بميري بر غير ملت و دين پيامبر اكرم، مرده اي. سپس حضرت در مورد كم گذاشتن در نماز فرمود: به درستي كه دزدترين مردم كسي است كه از نمازش بدزدد.[9]

برخي از پيامدهاي استخفاف و بي توجهي به نماز

1ـ قهر و قطع رابطه با عترت:

امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ در يك بيان قهرآميز، با صراحت چنين خطاب فرمودند:

>>ليس مِنّي مَن ضَيَّعَ الصّلاة>>[10]

يعني: <<آن كس كه نماز را تضييع نمايد از من نيست.<<

امام صادق ـ عليه السلام ـ در بيان معياري براي شناسايي افرادي كه با آن حضرت پيوند مكتبي دارند چنين مي فرمايند:

>>اِمتَحِنُوا شِيعَتَنا عِندَ مواقيت الصلوة كيف محافظتهم عليها<<[11]

يعني: <<شيعيان ما را از دقت آنان در انجام به موقع نمازها شناسايي كنيد.<<

در روايت مشهور ديگري حضرتش سهل انگاري در مسئله ي نماز و استخفاف به آن را موجب محروميت از شفاعت خاندان عترت و طهارت در روز قيامت شمردند[12] پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نيز در بياني ديگر مي فرمايند:

>>مَن استَخَفَّ بالصّلاة لا يَرِدُ عَليَّ الحوضَ لا و اللّه<<

يعني: <<آن كس كه نماز را سبك شمارد (به خدا قسم) روز قيامت در كنار حوض كوثر، با من ملاقات نخواهد كرد.>>[13]

اين تأكيد و بيان همراه با قسم، حكايت از عمق فاصله بين پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و نماز گزاراني كه به نماز اهميت نمي دهند دارد.

2ـ غضب خداوند:

قرآن كريم با نكوهش افرادي كه نماز را ضايع مي كنند[14] يا نسبت به آن بي اعتنا هستند.[15] مسلمانان را از اين عمل بر حذر مي دارد.

پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه وآله و سلم ـ خطاب به حضرت علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايند:

>>في تأخيرِها مِن غَيرِ عِلّةٍ غَضَبُ اللّه عزوجل >>[16]

يعني: <<تأخير نماز از اول وقت بدون دليل، موجب غضب خداوند متعال مي گردد.<<

امام صادق ـ عليه السلام ـ مي فرمايند:

>> إِذَا قَامَ الْعَبْدُ فِي الصَّلَاةِ فَخَفَّفَ صَلَاتَهُ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِمَلَائِكَتِهِ أَمَا تَرَوْنَ إِلَى عَبْدِي كَأَنَّهُ يَرَى أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِيَدِ غَيْرِي أَمَا يَعْلَمُ أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِيَدِي >>[17]

يعني: <<وقتي بنده اي نماز خود را با عجله و شتاب به پايان مي برد و آن را كوتاه مي كند خدا به ملائكه مي فرمايد: آيا نمي بينيد بنده ي من چگونه نماز خود را كوتاه مي كند گويا مي پندارد كه بر آوردن حوائجش به دست غير من است (كه اينگونه عجله مي كند.) آيا نمي داند برآوردن حوائجش به دست من است.>>

3ـ عدم اجابت دعا و محروميت از دعاي صالحان:

كساني كه به نماز به عنوان تكليف و خواست الهي بي توجهي كنند و آن را كوچك بشمارند خداوند نيز به خواسته ها و اعمال آنان توجهي نخواهد داشت. پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در روايتي چنين مي فرمايد:

>> من تهاون بصلاته من الرجال و النساء ابتلاه الله بخمس عشرة خصلة ... و كل عمل يعمله لا يؤجر عليه و لا يرتفع دعاؤه إلى السماء >>[18]

يعني: <<هر كس به نمازش بي توجه باشد و در برابر اعمالش مأجور نمي گردد دعايش به آسمان راه نمي يابد.<<

و در ادامه، مي فرمايند: مشمول دعاي خير صالحين نخواهد بود.

4ـ مضيقه و نارسايي دنيوي:

قهر و غضب خدا و پيامبر نسبت به كساني كه نماز را كوچك مي شمارند زيان ها و خساراتي بر جاي خواهد نهاد. گر چه ممكن است تارك و يا استخفاف كننده به نماز اين تأثير را درك نكند و متوجه علت مضيقه ها و گرفتاري هاي خود نباشد. امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: خداوند بركت را از عمر و روزي كساني كه نماز را كوچك مي شمردند بر مي دارد.[19] پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نيز براي اين گروه از افراد، تهي دستي و نياز را پيش بيني نموده و مي فرمايد:

>> قال رسول الله ص عشرون خصلة تورث الفقر ... و الاستخفاف بالصلاة >>[20]

يعني: <<استخفاف و سبك شمردن نماز موجب فقر و تهي دستي مي شود.>>

5ـ سختي احوال قبر و قيامت:

امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: نماز گزاري كه نمازش را سبك بشمارد وقتي از قبرش خارج شود خداوند ملكي را بر وي موّكل مي گرداند كه او را بر عرصه ي قيامت وارونه بر زمين مي كشد و مردم به او نگاه مي كنند و با شدت و سخت گيري مورد محاسبه قرار مي گيرد.[21]


برچسب‌ها :