• Archive
  • Contact
توضيحات :
<-Description->
منوي اصلي
درباره ما

در کدام گروه سنی قرار دارید ؟ (برای بهبود مطالب وبلاگ)









جنسیت شما چیست ؟ ( برای تطبیق مطالب وبلاگ با شما )

میزان رضایت شما ( از 20) چه قدر است ؟









آخرين مطالب
محبوب ترین ها

آمار وبلاگ
بازدید امروز : 6361
بازدید دیروز : 180
بازدید کل : 457599
تعداد مطالب : 673
تعداد نظرات : 29
کاربران عضو شده : 6
1 2 3 4 5
نويسنده : عرفان | دسته بندي : ضد دختر, | نسخه قابل چاپ

تاريخ ارسال مطلب : 30 مرداد 1391 - 10:53

از هیکلشون ایراد بگیری و هی بهشون بگی چاق شدی

۵/۱-البته بهتر بگی خوش هیکلی ولی یک کم داری چاق میشی

۲-همیشه اونو با دوست دخترای قبلیتون مقایسه کنید

۳-وقتی تو خیابون با اون راه میرید از هر دختری ایراد بگیرید (نتیجه ی معکوس میده)

۴-هدیه براش یک چیز تابلو بگیرید و یه بر چسب الکی با قیمت پایین روش بزنید(کمربند لاغری ۵۰۰ تومان)

۵-سعی کنید برای سر قرار نیومدن تابلو ترین بهونه هارو بیارین(مثلا تو کوچمون ترافیک بود)

۶-در هنگام پیچوندنسعی کنید حتاالامکان خشاب گوشی رو نکشید و اونو خاموش کنید

۷-سعی کنید وانمود کنین که بزرگتر از سنش به نظر میاد(به دختر ۲۰ ساله بگین که ۴۷ ساله به نظر میاد)

۸-از نحوه ی آرایش کردنشون ایراد بگیرین(سعی کنید که بگید زننده است)

۹-همیشه بگین این رنگ لباس بهت نمیاد

۱۰-سعی کنید بین اون و دوست دختر قبلی تون یه وجه اشتراک پیدا کنید و هی بهش بگید

۱۱-اگه بابای طرف کچل باشه که دیگه خوش به حالتون میشه


برچسب‌ها :

1 2 3 4 5
نويسنده : عرفان | دسته بندي : ضد دختر, ضد پسر, | نسخه قابل چاپ

تاريخ ارسال مطلب : 30 مرداد 1391 - 10:53

سن 14 سالگی: تازه توی این سن، هر رو از بر تشخیص میدن. اول بدبختی.

سن 15 سالگی: یاد می گیرن که توی خیابون به مردم نگاه کنن. از قیافه خودشون بدشون می یاد.

سن 16 سالگی: توی این سن اصولا راه نمیرن، تکنو می زنن. حرف هم نمی زنن، داد می زنن. با راکت تنیس هم گیتار می زنن.

سن 17 سالگی: یه کمی مثلا آدم میشن. فقط شعرهاشون و بلند بلند می خونن.

سن 18 سالگی: هر کی رو می بینن تا پس فردا عاشقش میشن. آخ آخ... آهنگ های داریوش مثل چسب دو قلو بهشون می چسبه.

سن 19 سالگی: دوست دارن ده تا رو در آن واحد داشته باشن. تیز میشن... ابی گوش میدن.

سن 20 سالگی: از همه شون رو دست می خورن... ستار گوش میدن که نفهمن چی شده.

سن 21 سالگی: زندگی رو چیزی غیر از این بچه بازیها می بینن... مثلا عاقل می شن.

سن 22 سالگی: نه می فهمن که زندگی همش عشقه... دنبال یه آدم حسابی می گردن.

سن 23 سالگی: یکی رو پیدا میکنن اما مرموز میشن... دیدشون عوض می شه

سن 24 سالگی: نه... اون با یه نفر دیگه هم دوسته... اصلا لیاقت عشق منو نداشت.

سن 25 سالگی: عشق سیخی چند؟... طرف باید باباش پولدار باشه... حالا خوشگل هم باشه بد نیست.

سن 26 سالگی: این یکی دیگه همونیه که همهء عمر می خواستم... افتخار میدین غلامتون باشم؟

سن 27 سالگی: آخیش.

سن 28 سالگی: کاش قلم پام می شکست و خواستگاری تو نمیومدم.


برچسب‌ها :

1 2 3 4 5
نويسنده : عرفان | دسته بندي : ضد دختر, | نسخه قابل چاپ

تاريخ ارسال مطلب : 30 مرداد 1391 - 10:53

يه دختر 18 ساله:به قول خودش انقدر خواستگار داره که نمي دونه کدومش رو انتخاب کنه فعلا قصد ازدواج نداره مي خواد درس بخونه


دختر 22 ساله : او يک شاهزاده با يک قصر مي خواد ادعا مي کنه که خيلي واقع بينه ولي ؟؟؟؟؟مرد ايده آل او بايد پول دار خوش قيافه مشهور هميشه در حسابش پول به اندازه کافي باشه وسخاوت مند او بايد شوخ طبع، ورزشكار، شيك پوش، رمانتيك و شـنونده خوبي باشد. بله خصوصيات و صفات آن مرد بسيار طولاني است. دخـتر مـردي را ميخواهد كه او را بپرستد و او را با گذاشتن گلها، هدايا و دادن وعده عشق ابدي و جاويدان تـبديل به الهه گرداند.


دختر 32 ساله: کم کم داره بوي ترشي مي ياد ديگه فقط يه مرد خوب مي خواد لازم نيست ورزشکار و خوش تيپ و.. باشه يه کار خوب با حقوق مکفي خونه ماشين و حساب بانکي داشته باشه و غذاهايي که دختر درست مي کنه رو تحمل کنه کافيه


دختر 42 ساله :تنها يه مرد مي خواد (بيچاره ترشيد) يه مرد معمولي که ستاره سينما نباشه ورزشکار نباشه اگه يه شکم گنده هم داشت عيب نداره کچل هم بود عيبي نداره فقط يه شوهر باشه


دختر 52 ساله: او فقط مي خواهد... هر چي بود باشه دختر بايد خيلي شانس بياره که مردش انقدر ترسناک نباشه که نوه هاش رو بترسونه راه توالت رو هنوز به ياد داشته باشه دندون مصنوعي هاش رو يادش باشه کجا گذاشته


دختر 72 ساله: تعجب نکنيد بعضي دخترا تا اين سن هم عمر مي کنن ولي مطمئن نيستم مردمورد علاقش هنوز نفس بکشه

برچسب‌ها :

1 2 3 4 5
نويسنده : عرفان | دسته بندي : ضد دختر, | نسخه قابل چاپ

تاريخ ارسال مطلب : 30 مرداد 1391 - 10:53

ويژگيهاي دختران با کلاس

1)برداشتن ابرو به مقدار زيادوحتي تراشيدن از بيخ!!!

2) کشيدن سيگار مور

3)بحث نكردن در مورد انتخابات رياست جمهوري آمريکا چون چيزي حاليشون نميشه!!!

4) نگرفتن ناخن هاي انگشتان دست تا مرز 20 سانت!!!

5) خفه كردن خود در تماشاي برنامه هاي تلويزيوني!!!

6) گوش دادن موسيقي هاي استاد شجريان!!!

7) نوشيدن نوشابه هاي زرد!!!

8) اظهار عدم تمايل به ازدواج تا 30 سالگي!!!

9) تظاهر به ديوانه بودن!!!

10) بحث در مورد فضاي فکري گورباچوف


برچسب‌ها :

1 2 3 4 5
نويسنده : عرفان | دسته بندي : ضد دختر, | نسخه قابل چاپ

تاريخ ارسال مطلب : 30 مرداد 1391 - 10:53

سر جلسه خواستگاری... بعد از نیم ساعت سکوت

مادر داماد: ببخشین، کبریت دارین؟

!خانواده عروس: کبریت؟! کبریتبرای چی؟

...مادر داماد: والا پسرم می خواست سیگار بکشه

!خانواده عروس: پس داماد سیگاریه...؟

...مادر داماد: سیگاری که نه... والا مشروب خورده، بعد از مشروب سیگار می چسبه

!خانواده عروس: پس الکلی هم هست...؟

...مادر داماد: الکلی که نه... والا قمار بازی کرد، باخت! ما هم مشروب دادیم بهش که یادش بره

!خانواده عروس: پس قمارم بازی می کنه...؟

...مادر داماد: آره... دوستاش توی زندان بهش یاد دادن

!خانواده عروس: پس زندانم بوده...؟

...مادر داماد: زندان که نه... والا معتاد بوده، گرفتنش یه کمی بازداشتش کردن

!خانواده عروس: پس معتادم بوده...؟

...مادر داماد: آره... معتاد بود، بعد زنش لوش داد

!!!!!!!!خانواده عروس: زنش؟؟؟؟؟؟؟؟

...نتیجه اخلاقی: همیشه موقع خواستگاری کبریت همراتون داشته باشین...

البته همه دخترا با این شرایط هم برای ما می میرند و خودشون به دست وپای ما می افتند...


برچسب‌ها :

1 2 3 4 5
نويسنده : عرفان | دسته بندي : ضد دختر, | نسخه قابل چاپ

تاريخ ارسال مطلب : 30 مرداد 1391 - 10:53

زن مدل هارد ديسک: همه چی يادش می مونه، تا ابد

زن مدل رَم : از دل برود هر آن که از ديده برفت!

زن مدل ويندوز: همه می دونن که هيچ کاری رو درست انجام نمی ده، ولی کسی نمی تونه بدون اون سر

کنه

زن مدل اِکسل: می گن خيلی هنرها داره ولی شما فقط برای چهار نياز اصلی تون ازش استفاده می کنين
زن مدل اِسکرين سِيور: به هيچ دردی نمی خوره ولی حداقل حوصله آدم باهاش سر نمی ره

زن مدل سِروِر : هر وقت لازمش دارين مشغوله

زن مدل مولتی مديا: کاری می کنه که چيزهای وحشتناک هم خوشگل بشن

زن مدل سی دی درايو: هی تندتر و تندتر می شه

زن مدل ايميل: از هر ده تا چيزی که می گه، هشت تاش بی خوده

زن مدل ويروس: به نام <<عيال>> هم معروفه. وقتی که انتظارش رو ندارين، از راه می رسه، خودش رو نصب

می کنه و از همه منابعتون استفاده می کنه. اگر سعی کنين پاکش کنين، يک چيزی رو از دست می دين،

اگه هم سعی نکنين پاکش کنين، دار و ندارتون رو از دست می دين!


برچسب‌ها :

1 2 3 4 5
نويسنده : عرفان | دسته بندي : دختران سنگین, | نسخه قابل چاپ

تاريخ ارسال مطلب : 30 مرداد 1391 - 10:04

من برای به دست آوردن تو،عشوه و ناز نمیکنم...مانتوی تنگ نمیپوشم...من امروز دیدم...دیدم نگاه تو را که چگونه بدحجاب ترین دختر دانشکده را دنبال میکرد...دلم ریخت...شکستم...اولین بار نبود اما هر بار که تکرار نگاهت را ببینم برایم تازگی دارد...دلم میمیرد...

برای من، هنوز تو پاک ترین پسر دانشکده ای...نگاهت را میگذارم پای کنجکاوی ات...

در این ۴ سال هییییچ گاه حرف عاشقانه ای بین ما رد و بدل نشد...واسط من و تو تنها خدا بود و بس...نمیدانم میدانی دوستت دارم یا نه؟؟اما بدان من هیچ گاه سکوتم را،عفتم را نخواهم شکست...حتی اگر..اگر...از دست بدهمت...

من یاد گرفتم تنها برای یک نفر باشم تمام روح و جسمم را در اختیارش قرار دهم...اگر و فقط اگر به او تعلق داشته باشم،اگر همسرم باشد...همین گونه خواهم ماند...با همین مانتوی گشاد وبلندو گیسوان بلندی که زیر مقنعه پنهانشان کرده ام...شاید دل تو را بزنم...شاید مثل اکنون نگاهت صدها منزلگه عریان تر از من داشته باشد..شاید از دستت بدهم...اما اعتقادم را از دست نمیدهم...چرا که من،یک دخترم...زن آینده...تو نیز مرد باش....یک مرد واقعی!


برچسب‌ها :

1 2 3 4 5
نويسنده : عرفان | دسته بندي : کل مطالب هنری, کل مطالب مربوط به عشق, | نسخه قابل چاپ

تاريخ ارسال مطلب : 30 مرداد 1391 - 10:04

بیا یک بار دیگر بازی کنیم...

این بار تو چشم بگذار...

من پنهان میشوم...

پنهان میشوم پشت دلتنگیهای کودکانه ام...

پشت خنده های بی بهانه کودکی...

پشت آرزوهایی که بر دل ماند...

پشت ثانیه هایی که بی تو مثل یکسال گذشت و تو حتی نفهمیدی...

پشت تمام موقعیت های خوبی که به خاطر خیال تو از بین رفت...

پشت بغض هایی که هنوز در گلویم مانده...

می توانی پیدایم کنی...؟؟؟؟؟؟؟


برچسب‌ها :

1 2 3 4 5
نويسنده : عرفان | دسته بندي : تنهایی, | نسخه قابل چاپ

تاريخ ارسال مطلب : 30 مرداد 1391 - 10:04

تمام شد...برای همیشه...

چند روز پیشیکی از تلخ ترین روزهای تمام عمرم بود...از کابوس هم وحشتناک تر...همون چیزی که همیشه ازش میترسیدم...چند روز پیش تازه فهمیدم...فهمیدم حتی اگر،اگر عاشقم باشی که نیستی هیچ وقت نمیتونی با من ازدواج کنی...هیچ وقت!

نابود شدم همین!

فقط چند قطره معنویت میخواهم ویک عمرشانه های خدا را....همین!آرامش میخواهم در پناهش.

پینوشت:عجیبه باهوش بودم و تیز،بیزار از عشق و رویا...چرا ...چرا...اولین بار که حدس زدم چرا باز خودم را گول زدم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


برچسب‌ها :

1 2 3 4 5
نويسنده : عرفان | دسته بندي : تنهایی, تمام کردن, | نسخه قابل چاپ

تاريخ ارسال مطلب : 30 مرداد 1391 - 10:04

دارم خفه میشم...بخدا خییییییییییلی سخته...خیلی....میتونم صبر کنم تا این روزهای وحشتناک بگذره،اما نمیتونم فراموش کنم،نمیتونم،۴سال امیدم رو به یکباره از دست دادم...تهی شدم ...دور از هرگونه امیدی...این روزها هیچ درمانی براش وجود نداره...آدم ضعیفی نبودم...اما الان ضعیف شدم...آرزوی مرگ میکنم...نه فقط به خاطر از دست دادن تو...به این دلیل که با از دست دادن تو،من،خیلی از چیزهارا از دست دادم...تمام مشکلات اکنون و سختی های دیروز را دوباره به یاد آوردم...

دوستان لطفا برام دعا کنینواقعا دیگه نمیتونم!



سلام دوست خوبم من که دعا کردم بعد هم پیامت گذاشتم که برات دعا کنن


برچسب‌ها :